سیدالساجدین

Blogger Template by Blogcrowds

راهکارهای معرفت امام (ع)


پدیدآورنده: محمود مهدی‏پور ،

مطلع
اختصاص دفتری از فرهنگ کوثر به هر کدام از پیشوایان پاک و آینه‏داران جلال و جمال الهی، مصوبه‏ای بود که همزمان با طلوع نشریه در افق مطبوعات کشور، در جمع مسؤولان این کاروان فرهنگی مطرح گردید . تاکنون ویژه نامه‏هایی مخصوص پیامبر گرامی اسلام، حضرت فاطمه علیها السلام، غدیر، امام علی، امام حسن، امام حسین، امام صادق و امام کاظم علیهم السلام با یاری اهل قلم حوزه مقدس قم انتشار یافته است . گرچه نسبت‏به ساحت قدس آن بزرگواران باید گفت: «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل‏» و «چه نسبت‏خاک را با عالم پاک‏» ولی دلخوشیم که با این ویژه‏نامه‏ها آینه خرد و شکسته خود را فراروی آفتاب انوار عترت علیهم السلام بگیریم . این شماره از «نشریه‏» به زندگی حضرت علی بن الحسین علیه السلام، امام حماسه و عرفان و آزادی اختصاص یافته است . ما اگر بتوانیم محورهای پژوهشی و راهکارهای معرفت این یادگار سیدالشهدا و عصاره عاشورا را در دیدرس شیفتگان آن بزرگوار قرار دهیم، خدای را شاکریم و شفاعت آن «زین المجتهدین‏» را امید می‏بریم .
1) چرا امام، «سجاد» لقب یافت؟
جابر جعفی از حضرت باقرالعلوم علیه السلام بازگو می‏کند که فرمود:
- پدرم، هیچ یک از نعمت‏های الهی را یاد نمی‏کرد، مگر آنکه سر به سجده می‏نهاد .
- هیچ حادثه ناگواری از او رد نمی‏شد، جز آنکه سجده می‏کرد .
- هیچ نیرنگ حیله‏گری از او دفع نمی‏گردید، مگر آنکه سر به سجده می‏نهاد .
- از هیچ نماز واجبی فراغت نمی‏یافت، مگر اینکه به سجود می‏رفت .
- هرگز موفق به اصلاح و آشتی بین دو نفر نمی‏شد، جز آنکه سجده شکر به جای می‏آورد .
- نشانه‏های سجود در تمام اندام سجده‏اش آشکار بود . از این رو ایشان را «سجاد» نامیدند . (1)
2) نقش نگین انگشتر امام
در آن عصر مهم‏ترین جمله و شعار خویش را در نگین انگشتری حک و مواضع خود را از این راه به همگان اعلام می‏کردند . در زمینه نقش نگین حضرت سجاد علیه السلام، آذین عابدان همه تاریخ، سه جمله در روایات معصومین علیهم السلام آمده است:
- امام باقر علیه السلام فرموده است:
نقش نگین انگشتر پدرم، عبارت «العزة لله‏» بود . (2)
و این، چه زیباست در عصری که نماینده یزید از همه مردم مدینه به عنوان «برده یزید» و غلام و کنیز او پیمان بیعت می‏گیرد، و هرکس بیعت نکند، بدون محاکمه اعدام می‏شود، امام با شعار «عزت از آن خداست‏» ، اقتدار دروغین آنان را درهم می‏شکند .
- امام کاظم علیه السلام فرموده است:
بر نگین انگشتر پدرم این جمله نگارش یافته بود:
«خزی و شقی قاتل الحسین بن علی (3) ; رسوا و بدبخت است آنکه حسین بن علی علیه السلام را کشت .»
این اعلام موضع در شرایطی است که می‏خواهند جریان کربلا برای همیشه فراموش شود و یزید و امویان تبرئه گردند و عاشورا، خطای ماموران جزء قلمداد گردد .
- امام صادق علیه السلام می‏فرماید:
نقش نگین علی بن الحسین علیه السلام عبارت «الحمد لله العلی العظیم‏» بود . (4)
البته این احادیث‏با هم ناسازگار نیست، زیرا حضرت انگشترهای متعددی داشته و در هر شرایط، شعار مناسب آن روز را بر نگین انگشتر خویش حک فرموده است .
3) حوادث مهم عصر امام
مهم‏ترین حوادث سیاسی، اجتماعی عصر آن بزرگوار عبارت است از:
1 . قیام توابین به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی .
2 . قیام مدینه به رهبری عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه (واقعه حره) .
3 . سنگباران و آتشباران کعبه معظمه توسط نظامیان یزید .
4 . قیام مختار بن ابی‏عبیده ثقفی .
5 . حکومت عبدالله بن زبیر در مکه .
6 . حکومت مروانیان در شام .
7 . قیام خوارج و عبدالرحمن بن محمد بن اشعث، علیه حجاج در سال‏های 81 تا 83 ه .
در تحلیل مواضع و رفتار و گفتار آن بزرگوار، شناخت کم و کیف این حوادث نقش مؤثری خواهد داشت .
4) مهم‏ترین اقدامات امام علیه السلام
1 . تداوم بخشی و تفسیر درست‏حادثه عاشورا و جلوگیری از تحریف آن .
2 . پرورش رهبر آینده امت اسلامی حضرت باقرالعلوم علیه السلام و فرزندانی همچون: عبدالله باهر و زید شهید و مجاهد، اسوه آمران به معروف .
3 . نشر معارف قرآن و فرهنگ اسلام در قالب دعا و نیایش .
4 . نظارت و هدایت اندیشمندان و فقها و قرای جامعه اسلامی .
5 . حمایت‏سیاسی، مادی و معنوی از بردگان به عنوان مظلوم‏ترین گروههای اجتماعی و تلاش برای هدایت و آزادی آنان .
5) سفرهای امام زین العابدین علیه السلام
1 . سفر جهادی، تبلیغی از مدینه به مکه و کربلا تا بازگشت دوباره به شهر پیامبر همراه با بانوان حرم حسینی .
2 . سفرهای عبادی، زیارتی و تربیتی به همراه کاروان‏های حج از مدینه و احیانا از کوفه برای حج و عمره .
3 . سفر تحمیلی و بازداشت‏گونه در عهد عبدالملک بن مروان که آن بزرگوار را به قصد ارعاب و تهدید از مدینه به دمشق بردند .
4 . سفر زیارتی، تربیتی به کوفه و نجف و آموزش روش زیارت امیرالمؤمنین و امام حسین علیهما السلام از جمله تعلیم دعای عمیق و عرفانی به ابوحمزه ثمالی و شاید بتوان گفت‏بنیانگذاری حوزه علمی نجف . (5)
6) پاسداری از مقام نبوت
امام سجاد علیه السلام‏در غالب دعاهای صحیفه سجادیه مکرر، قبل و یا بعد از هرگونه درخواست از خدای متعال، به حمد و ثنای الهی می‏پردازد و بر پیامبر و آل آن بزرگوار صلوات می‏فرستد و شیوه دعا کردن را آموزش می‏دهد و حرمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را پاس می‏دارد ولی هرگز رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و ارتباط نسبی خویش با آن بزرگوار را راه دستیابی به امکانات دنیوی قرار نداده است . صاحب کشف الغمه در ج 2، ص 93، این عبارت را از آن امام همام نقل کرده است:
«ما اکلت‏بقرابتی من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شیئا قط; هرگز به دلیل خویشاوندی با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چیزی نخورده‏ام .»
7) ایثارگر بزرگ
امام باقر علیه السلام فرموده است که پدرش حضرت علی بن الحسین علیه السلام دوبار کل دارایی خود را با خدا قسمت کرد: (6)
همان بزرگوار فرموده است که امام سجاد علیه السلام شبها انبان بزرگی از نان بر پشت می‏نهاد و به نیازمندان صدقه می‏داد . ابوحمزه ثمالی و سفیان ثوری هردو نقل کرده‏اند که آن بزرگوار می‏فرمود:
«ان صدقة السر تطفی‏ء غضب الرب (7) ; به راستی صدقه پنهانی خشم پروردگار را فرومی‏نشاند .» پس از شهادت امام سجاد علیه السلام معلوم شد آن بزرگوار مخارج صد خانواده نیازمند را بر عهده داشته است . (8)
8) امام آزادی بخش
محقق گرامی، عبدالعزیز سید الاهل نوشته است: امام چهارم بدون آنکه نیازی به نیروی کار بردگان داشته باشد، آنها را می‏خرید و آزاد می‏کرد . و برخی گفته‏اند: امام چهارم هزار برده را در راه خدا آزاد کرد . (9) بردگانی که از این موضوع اطلاع داشتند، همواره خود را در معرض دید امام سجاد علیه السلام قرار می‏دادند تا شاید حضرت، آنان را خریداری و آزاد کند . و آن بزرگوار، هر ماه و هر روز به آزاد کردن بردگان خویش می‏پرداخت‏به طوری که لشکری از بردگان آزاد شده (شامل مرد و زن) پدید آمد . همگی موالی و آزادشدگان آن بزرگوار بودند .
9) خفقان حاکم بر عصر امام
1 . خود آن بزرگوار فرموده است: تعداد دوستان واقعی ما در مکه و مدینه به بیش از بیست نفر نمی‏رسد . (10)
2 . یک روز به آن بزرگوار گفتند: حال شما چطور است؟ فرمود: همه اهل اسلام به برکت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم به آرامش و امنیت رسیدند ولی ما به دلیل انتساب به آن بزرگوار، در حال ترس و وحشت زندگی می‏کنیم . (11)
3 . حجاج بن یوسف (قاتل سعید بن جبیر و قنبر، غلام با وفای مولا) که از خونریزی لذت می‏برد، یکصد و بیست هزار نفر را در عراق کشت . پس از مرگ وی در زندان‏هایش پنجاه هزار مرد و سی هزار زن به صورت مختلط زندانی بودند، در زندان‏هایی که سقف نداشت . و حجاج از سوی عبدالملک بن مروان از سال 75 تا 95 ه . حاکم تام‏الاختیار عراق، فارس، کرمان، سیستان، خراسان، عمان، یمن، موصل، حلوان، مدائن، بلاد ارمنیة، آذربایجان، اران، حوران، ماهین، ری و اصفهان بود . (12)
10) شاگردان برجسته
شیخ طوسی در کتاب رجال خویش، ص 81، یکصد و هفتاد نفر از شاگردان و یاران حضرت سجاد علیه السلام را نام برده است که نام برخی از آنان بدین شرح است:
1 . سعید بن مسیب
2 . ابوحمزه ثمالی (ثابت‏بن دینار)
3 . سعید بن جبیر
4 . ابوخالد کابلی
5 . یحیی بن ام‏طویل، که حجاج بن یوسف ثقفی او را در شهر واسط عراق شهید کرد . (13)
6 . فرزدق، معروف به ابوفراس شاعر
7 . طاووس یمانی
8 . حماد بن حبیب عطار کوفی
9 . زرارة بن اعین شیبانی
10 . حبابه والبیه
11 . جابر بن عبدالله انصاری
12 . محمد بن جبیر بن مطعم
13 . فرات بن احنف
14 . سعید بن جبهان کنانی، مولی ام‏هانی
15 . قاسم بن عوف
16 . اسماعیل بن عبدالله بن جعفر .
11) حاکمان عصر
در عصر امام سجاد علیه السلام پنج زمامدار قدرت را به دست گرفتند که اسامی آنان چنین است:
1 . یزید
(چهل روز یا سه ماه هم معاویة بن یزید)
2 . عبدالله بن زبیر
3 . مروان بن حکم
4 . عبدالملک بن مروان
5 . ولید بن عبدالملک، که در عصر وی برادرش هشام بن عبدالملک آن بزرگوار را مسموم کرد .
در تحلیل گفتار و مواضع امام چهارم باید فضای سیاسی، اجتماعی عصر این زمامداران مورد توجه قرار گیرد .
12) بهترین اثر فارسی
تا آنجا که صاحب این قلم به تفحص پرداخت، در زمینه شناخت‏حضرت سجاد علیه السلام کارهای خوب و مفیدی به زبان فارسی منتشر شده و هرکدام از جهاتی ارزشمند است . اگرچه نسبت‏به وظیفه‏ای که بر عهده اندیشمندان امت اسلامی است، کار بسیار اندک و ناقص است; ولی جامع‏ترین و بهترین اثر به زبان فارسی، کتاب «امام سجاد علیه السلام; جمال نیایشگران‏» ، تحقیق گروه تاریخ بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی و نگارش جناب آقای احمد ترابی است . گرچه هنوز و تا قیام قیامت در سطوح گوناگون و به زبان‏های مختلف و در قالب‏های متنوع آثار جدیدی درباره آن بزرگوار باید تولید و منتشر گردد .
13) آثار برتر عربی درباره امام
حدود ده سال قبل (سال 1993 م). مسابقه‏ای علمی - فکری درباره امام سجاد علیه السلام توسط مؤسسه آل البیت، شاخه بیروت، برگزار شد و نویسندگان و محققان را برای نگارش بهترین اثر در زندگی این امام بزرگوار فراخواند .
پس از پایان مهلت مسابقه، بیست و چهار اثر علمی از سراسر جهان به مؤسسه رسید که اسامی آثار و نویسندگان آن بدین شرح است:
1 . جهاد الامام زین العابدین، سید محمدرضا الحسینی الجلالی
2 . الصحیفة‏السجادیه خصائصها و مضامینها، دکتر شلتاغ عبود
3 . الامام زین العابدین، عنقود مرصع، استاد سلیمان کتانی
4 . امامة علی بن الحسین دراسة و تحلیل، استاد محمود محمد کلوت
5 . فی رحاب سیاسة الامام زین العابدین، شیخ محمود بغدادی
6 . الحیاة السیاسیة للامام السجاد، شیخ نوری حاتم
7 . ضفة النور، استاد عبدالمجید فرج الله
8 . الامام السجاد امتداد النبوة فی حرکیة‏الرسالة، استاد نبیل علی صالح
9 . الامام علی بن الحسین من المهد الی اللحد، استاد عدی محمد احمد
10 . الامام السجاد جهاد و امجاد، دکتر حسین حاج حسن
11 . ترجمة الامام السجاد فی کتاب تاریخ دمشق لابن عساکر، تحقیق شیخ محمدباقر محمودی
12 . حیاة الامام زین العابدین، شیخ یاسین محمد عمار
13 . قرائة فی حیاة الامام السجاد، نوری نعمة البطاط
14 . وصی الرسول الرابع امام علی بن الحسین السجاد، عصره و حیاته، شیخ احمد علی رجب
15 . هیبة الحق، استاد عبدالزهره رکابی
16 . الامام زین العابدین فی شعرالقدماء و المعاصرین، استاد اسماعیل خفاف
17 . آفاق قرآنیة فی فکر الامام زین العابدین، شیخ طالب سنجری
18 . دیوان الامام السجاد، سید مجیب الرفیعی
19 . الامام السجاد قدوة العباد و ارباب السیاسة، ابوصلاح نطفر
20 . ومضات من حیاة الامام زین العابدین، محمد حاجی
21 . شرح الصحیفة السجادیة، للمیرزا محمد بن محمد رضا مشهدی، تحقیق شیخ محمد رضا آل صادق
22 . فی رحاب امیرالعابدین و زین الساجدین، دکتر عارف ثامر
23 . عبرات المحبین عن الامام زین العابدین، صاحب الباقر
24 . سیرة و مسیرة الامام زین العابدین، علی سعید
در این مسابقه علمی، بر اساس داوری چهار استاد مسؤول بررسی کتاب‏های رسیده (دکتر محمد کاظم مکی، دکتر یحیی شامی، دکتر سمیر سلیمان و استاد حامد الخفاف)، آثار محققان ذیل:
- سید محمد رضا حسینی جلالی،
- دکتر شلتاغ عبود،
- استاد سلیمان کتانی
رتبه‏های اول تا سوم را به دست آوردند . (14)
14) ترجمه‏های صحیفه
هم اکنون ترجمه‏های متعددی به فارسی از صحیفه سجادیه در بازار نشر وجود دارد که برای کمک به خوانندگان نشریه، نام تعدادی از ترجمه‏ها را بدون داوری و رعایت ترتیب، تقدیم می‏داریم:
1 . ترجمه مرحوم سید علی‏نقی فیض الاسلام
2 . ترجمه صدرالدین بلاغی
3 . ترجمه جواد فاضل لاهیجی
4 . ترجمه حسین عماد زاده
5 . ترجمه حسین انصاریان
6 . ترجمه ابوالحسن شعرانی
7 . ترجمه الهی قمشه‏ای
8 . ترجمه محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی
9 . ترجمه علی شیروانی
10 . ترجمه سید جعفر حسینی
11 . ترجمه علی‏رضا رجالی
12 . ترجمه عقیقی بخشایشی
13 . ترجمه محمد مهدی فولادوند
14 . ترجمه و شرح سید احمد فهری
15 . ترجمه اسدالله مبشری
16 . ترجمه عبدالمحمد آیتی .
جا دارد نهادهای فرهنگی و حوزه‏های علوم دینی، که جریان‏هایی مثل کتاب سال ولایت و کتاب سال حوزه را مدیریت می‏کنند، ضمن احترام به زحمات تمام نویسندگان و مترجمان، تعدادی از ترجمه‏های نهج‏البلاغه، صحیفه سجادیه و دیگر آثار معصومین علیهم السلام را در یک نظام داوری عادلانه و شایسته به مردم معرفی کنند و ناشران متدین و آگاه نیز نسبت‏به چاپ و نشر آن با قیمت مناسب و در شمارگان مطلوب اقدام کنند .
و البته این امور بدون تقویت روح اخلاص، ساماندهی امور حوزه و هماهنگی دولت و ملت، امکان‏پذیر نیست .
پی‏نوشت‏ها:
1 . علل الشرایع، ص 88 .
2 . قرب الاسناد، ص 7; بحارالانوار، ج 46، ص 7 .
3 . بحارالانوار، ج 46، ص 5 .
4 . اصول کافی، ج 6، ص 473 .
5 . پیشوای چهارم، ص 23; امام سجاد (ع) ; جمال نیایشگران، ص 180 .
6 . کشف الغمه، ج 2، ص 100، پاورقی سیدهاشم رسولی .
7 . بحارالانوار، ج 46، ص 90 .
8 . همان، ص 88 .
9 . کشف الغمه، ج 2، ص 77 .
10 . الغارات، ص 573 .
11 . کشف الغمه، ج 2، ص 107 .
12 . بر امام سجاد و امام باقر چه گذشت؟ ، ص 83 .
13 . تاریخ الائمه، مطبوع‏ضمن‏مجموعه‏نفیسه، ص‏32 .
14 . جهاد الامام السجاد (ع)، سید محمدرضا حسینی جلالی، ص 303 .

در جستجوی خورشید


منابع مقاله:
ماهنامه کوثر، شماره 57، سنگچارکی، سید میثم؛


در آن شب مهتابی، به ستاره‏ها خیره می‏شود . از چشمک‏زدن آنها لذت می‏برد . طوفانی از افکار پراکنده به سراغش می‏آیند و او را با خود می‏برند . در امتداد همان افکار و اندیشه‏هاست که نقشه سفری سخت و طاقت فرسا در مغزش نقش می‏بندد . آهنگ سفر مدینه است; سفری که اراده محکم و دل شیر می‏طلبد . از کابل تا مدینه راه طولانی و پر زحمتی است . از صحراها و صخره‏ها گذشتن می‏باید و کوهها و تپه‏ها را فتح کردن می‏خواهد .
توشه سفر را تهیه می‏کند و در آن سحرگاه آفتابی، راه می‏افتد . نسیم ملایم کوهستان، قامت کشیده و صورت استخوانی‏اش را نوازش می‏دهد . پرشور و مصمم، از آخرین خانه‏های گلی شهر می‏گذرد . لحظه به لحظه نمای شهر زیبایش کم‏رنگ و کم‏رنگ‏تر می‏شود . او می‏ماند و کوهها و بیابانها . همچنان هیجان زده و خستگی‏ناپذیر گام می‏زند .
در انتهای آن بیابان خشک و سوزان، نخلی بعد از نخلی دیگر، در قاب نگاهش جای می‏گیرد . به شهر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، راهی نمانده است . یاس و خستگی‏اش فروکش می‏کند . طولی نمی‏کشد که وارد شهر می‏شود . غبار راه را از تنش می‏زداید . از همان روزهای اول به دنبال گمشده‏اش می‏گردد . «محمد حنفیه‏» را نشانش می‏دهند . چشمش که به وی می‏افتد، احساس آرامش می‏کند . به نظرش می‏رسد که دیگر به آرزویش رسیده است . با خوشحالی مدتها با او رفت و آمد می‏کند . سرانجام گذر زمان، چشم دلش را می‏گشاید . بار دیگر، یاس و نا امیدی، روی دلش سایه می‏افکند . غمگین و متاثر به فکر فرو می‏رود . در یکی از همان روزها، چشمش به جوانی می‏افتد . سیمایش جذاب و گیراست . کم حرف و با ابهت‏به نظر می‏رسد . می‏شنود که محمد حنفیه خطاب به وی می‏گوید:
- ای سرور من ... !
به خودش فرو می‏رود . از خویش می‏پرسد:
- این جوان کیست که محمد حنفیه او را چنین صدا زد؟
هنوز پاسخ سؤالش را نیابیده است که خودش را به محمد حنفیه می‏رساند . ضربان قلبش را می‏شنود . زبانش را روی لبهای خشکیده‏اش می‏کشد و می‏پرسد:
- آن جوان کی بود که آنقدر احترامش کردی؟
- فرزند برادرم، علی بن الحسین!
- او را چنان خطاب کردی که دیگران را شایسته مقام و منزلتش نمی‏دانی؟!
- وی مرا در مورد ولایت و امامت‏به «حجرالاسود» حواله داد . با گوش خود شنیدم که آن سنگ سیاه به سخن آمد و گفت:
- «کار امامت و خلافت را به فرزند برادرت واگذار! او در این کار، از تو سزاوارتر است‏» .
هزاران فکر و خیال ذهنش را به بازی می‏گیرند . از خودش می‏پرسد:
- آیا اشتباه انتخاب کرده بودم؟
در حالی که به اندیشه فرو رفته است ادامه می‏دهد:
- اعتراف وی مرا در آستانه انتخاب دیگر قرار داده است .
طولی نمی‏کشد که شکوفه لبخند بر لبهای خشکیده‏اش نقش می‏بندد . برق شادی از دیدگان مضطربش می‏جهد . تصمیمش را می‏گیرد و راه می‏افتد . با شور و هیجان در را می‏کوبد . صدایی از آن سوی در، به گوشش می‏نشیند:
- ای وردان!
تنش می‏لرزد . خاطرات دوران کودکی‏اش زنده می‏شوند . لحظه‏ای مات و مبهوت، به خود فرو می‏رود . آنگاه در حالی که نفس عمیق از سینه سوزانش بیرون می‏دهد، می‏گوید:
- نامم وردان نیست!
- مگر مادرت را راستگو نمی‏دانی؟ او یک روز پس از تولدت، تو را «وردان‏» نامید; پدرت که آمد، نامت را «کنکر» نهاد .
در هاله‏ای از شگفتی فرو می‏رود . از خودش می‏پرسد:
- او این حرفها را از کجا می‏داند؟ چه کسی حقایق پنهان زندگی مرا به او گفته‏است؟
صدای دلنشینی، بین او و افکارش جدایی می‏اندازد .
- خوش آمدی ای کنکر! چه شد که به دیدار ما آمدی؟
تکان می‏خورد . گویا تاب مقاومت ندارد . فکر می‏کند که دیگر نیاز به دلیل و برهان نیست . صدایش که با هیجان و شادمانی همراه است; در فضا می‏پیچد:
- شهادت می‏دهم که خدایی جز خدای تبارک و تعالی نیست و محمد صلی الله علیه و آله وسلم بنده اوست و تو جانشین او هستی; چنین است که فرمودی، ماجرا را مادرم برایم تعریف کرده بود و جز او کسی از نامم خبر نداشت .
آنگاه سر به آستان پروردگارش می‏نهد و بعد از سجده شکر، صدایش به طنین می‏آید:
- سپاس خداوند را که به من فرصت داد تا پیشوای حقیقی خویش را بشناسم .
در یکی از همان روزها، خاطره مادر، در ذهنش زنده می‏شود . هوای زیارت وی، بر روانش پنجه می‏اندازد . خودش را به امام سجاد علیه السلام می‏رساند . در حالی که شراره‏های عشق مادر، خاطرش را می‏آزارد، می‏گوید:
- اماما! مدتهاست که از دیدار مادر محروم مانده‏ام; استدعا دارم که به من اجازه دهید تا به وطن رفته و بعد از زیارت مادر، بازگردم .
امام با دیدن آه و حسرت وی، لب به سخن می‏گشاید:
- «می‏دانم چه می‏گویی! سفر را توشه و مرکب راهوار لازم است . منتظر بمان، فردا مرد ثروتمندی از شام می‏آید . با او دختر بیماری است که از جنیان آسیب دیده است . وقتی وارد شهر شد، به نزدش برو و از درمان دخترش سخن بگو; به فضل خدا اسباب شفای وی فراهم خواهد شد . ولی قبل از درمان، با او پیمان ببند در مقابل شفای دخترش، ده هزار درهم بپردازد .
خودش را به دروازه شهر می‏رساند . موجی از شادی، کران تا کران دلش را فراگرفته است . طولی نمی‏کشد که کاروانی خسته و غبار اندود، از راه می‏رسد . مرد شامی، هنوز خستگی از تنش بیرون نرفته که سراغ طبیب حاذق شهر را می‏گیرد . وی که منتظر چنین فرصتی است، شده خطاب به وی می‏گوید:
- من دخترت را درمان می‏کنم .
آنگاه شرایط لازم را که قبلا در ذهنش آماده کرده است، با او در میان می‏گذارد . مرد شامی که شگفت زده به نظر می‏رسد، می‏گوید:
- اگر دخترم خوب شود، می‏پردازم .
- در این صورت، هرگز دخترت گرفتار جنون نخواهد شد .
خودش را به امام می‏رساند . راه علاج را می‏پرسد . امام بعد از بیان آن، خطاب به وی می‏فرماید:
- آگاه باش که مرد شامی به پیمانش وفا نمی‏کند!
ابوخالد کابلی در حالی که رمز درمان بیمار را در ذهن دارد، خونسرد و خوشحال خودش را به بیمار می‏رساند . مرد شامی با دیدن دستهای خالی او، بی صبرانه می‏پرسد:
- پس اسباب و لوازم طبابتت کجاست؟
- اندکی صبر کن; اینک نشانت می‏دهم .
آنگاه خودش را به مریض نزدیک کرده طبق سفارش امام به گوش چپ او زمزمه می‏کند:
- «ای پلید! علی بن الحسین می‏گوید، از اندام این دختر بیرون برو و دیگر به سوی وی باز نگرد .»
دخترک که سلامتی‏اش را باز یافته است، لبخند می زند . مرد شامی که در نشاط و سرور فرو رفته; باورش نمی‏شود . در حالی که از شفای دخترش شادمان است، پرداخت ده‏هزار درهم، برایش دشوار می‏آید . ابوخالد غمگین و شتابان خدمت امام برمی‏گردد . حضرت با تماشای چهره اندوهناک وی می‏فرماید:
- بیماری دخترش بازخواهد گشت; ناگزیر به نزدت خواهد آمد; این بار پیمان ببند تا اول مبلغ را بپردازد .
طولی نمی‏کشد که بار دیگر شراره‏های جانسوز جنون، جسم و جان دخترک را فرامی‏گیرد . مرد شامی در حالی که سرافکنده است، خودش را به ابوخالد رسانده، به درمان دخترش پای می‏فشارد . او نیز براساس سفارش امام با خونسردی می‏گوید:
- اول مبلغ را بپرداز تا به درمان دخترت بپردازم و خاطرت را برای همیشه آسوده سازم .
مرد شامی ناگزیر، می‏پذیرد . وی بار دیگر آن جمله امام را به گوش چپ دخترک می‏خواند; همان لحظه، دخترک شفا می‏یابد .
... و ابوخالد با فراهم شدن توشه سفر، راه کابل را در پیش می‏گیرد . ×
× رجال کشی، ص 120 - 122 .


پرتوی از مبارزات امام سجاد


پدیدآورنده: عباس کوثری ،

،
تقدیر خداوند بار دیگر آفرینشی شگفت را رقم زد و دل‏انگیزترین‏جلوه‏های صفات الهی را در جمال دل‏آرای شخصیتی بزرگ از تبارعلی(ع) آفرید. معراج عرفان و شور و عشق او آنچنان شکوهمند وپر رمز و راز بود که زیباترین روح پرستنده، «زین العابدین‏»لقب یافت و دلدادگی‏اش به جمال ربوبی در حال سجده موجب شد که‏او را «سجاد آل محمد(ص)» نام نهند. زمانی که در پنجم شعبان‏سال 38 هجری قمری دیده به جهان گشود. (1) پدرش امام حسین(ع)نام زیبای علی را برای او برگزید تا اینکه یاد و نام علی(ع)در خاطره‏ها زنده بماند و زندگی و محفل انس پدر را رونق‏فزاینده‏تر بخشد.
زندگی آن حضرت همراه با حوادث بسیار حساس و مهمی بود; بویژه‏دوره سی و پنج‏ساله امامتش که خود نمونه‏ای متعالی از مبارزات‏حضرت است. صفات ممتاز و گستره جودی‏اش در افقی فراتر ازمبارزات و مجاهدتهای اوست. و هیچ بلندنگر تیزپروازی بر ستیغ‏و بلندای عظمت و بزرگواری او نمی‏تواند دست‏یابد; اما تامل ودقت در رفتارها، سخنان و موضع‏گیریهای او می‏تواند روزنه‏ای به‏حیات معقول و نورانی‏اش بگشاید و این نوشتار سعی دارد پرتوی کم‏سواز مبارزات آن امام همام را در چهار زمینه یادآور شود.
الف- حضور در نهضت کربلا
همراهی آن حضرت در واقعه کربلا را می‏توان اولین تجلی چشمگیر درصحنه مبارزات به شمار آورد. زمانی که قیام خونین ابی عبد الله‏الحسین(ع) تحقق یافت، جز دوستان خدا و دلهای مطمئنی کسی دیگریارای همراهی حضرت را نداشت. نمی‏رسید و آن حضرت بی‏اعتنا به‏قدرتها و مظاهر طاغوت جلوه‏های شگفت از حماسه و ایثار را فرادیدانسانها قرار داد، هنگامی که در روز عاشورا امام حسین(ع)انسانها را به یاری طبید، امام زین العابدین(ع) با اینکه تنی‏تب‏دار و شرایطی سخت و جانفرسا داشت، به یاری پدر شتافت و درپاسخ عمه‏اش «ام کلثوم‏» که تصمیم داشت او را باز گرداند، فرمود: «ذرینی اقاتل بین یدی ابن رسول الله(ص)»; رهایم کن وبگذار که در دفاع از فرزند رسول خدا مبارزه کنم. (2)
رویارویی با عبید الله
اهل‏بیت‏حسینی(ع) اگر چه اسیر شدند; اما هیچ گاه ذلیل نشدند.
آنان با عزت ایمانی و شهامت علوی، از خون شهیدان به خوبی‏پاسداری کردند و به رغم خفقان حاکم بر جامعه، دفاعیه الهی ودشمن‏شکن خود را، حتی در درون کاخهای ستمگران، قرائت نمودند.
زمانی که امام زین العابدین(ع) وارد کوفه شد، خطبه‏ای بلیغ‏ایراد کرد، به گونه‏ای که پشیمانی سراپای وجود کوفیان را فراگرفت. (3)
آنگا که در کاخ، عبید الله زیاد، رویاروی او قرارگرفت‏با منطق رسا بطلان سخنان او را آشکار ساخت. عبید الله درآغاز نام امام را پرسید. گفته شد که او «علی بن الحسین‏» است.
عبید الله گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ بر خلاف انتظار وتوقع او امام زین العابدین(ع) فرمود: او برادر من بود که مردم‏او را کشتند. پس از اینکه عبید الله گفت; بلکه خدا او را کشت،حضرت این آیه را قرائت کرد. «خداوند جانها را به هنگام مرگ‏می‏گیرد و همین طور جانهای انسانها را به هنگام خواب‏» (4)
به این موضوع اشاره کرد که همه امور از قدرت الهی سرچشمه می‏گیرد.
اما تو و سپاهیان یزید به گناه و ظلم او را به شهادت رساندید.
عبیدالله با شنیدن این جواب خشمگین شد و تصمیم به کشتن امام‏گرفت; حضرت زینب(س) به دفاع برخاست. و آنگاه که امام زین‏العابدین(ع) از عمه‏اش خواست تا آرام بگیرد، رو به عبید الله‏زیاد کرد و فرمود: مرا به کشتن تهدید می‏کنی. «اما علمت ان‏القتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده‏» مگر نمی‏دانی کشته شدن درراه خدا سیره و شعار ما و شهادت مایه کرامت و ارجمندی مااست؟ (5)
منطق رسای امام در شام
مردم شام، پایتخت‏یزید، قلبهاشان آکنده از کینه و دشمنی آل‏علی(ع) بود. تبلیغات زهرآگین، سالها قلب و جانشان را از حقایق‏دور کرده و از آنان پیکرهای بی‏تپش ساخته بود که با هیچ آوای‏حقی آشنایی نداشتند و آن روز که فردی از سلاله پیامبر(ص) وارث‏تمامی خوبی‏ها، بر شهرشان گام گذاشت، بر منبر مسجد جامع دمشق‏قرار گرفت، و گلواژه‏های حقیقت را نثارشان کرد، شور و حالی درجمع پیدا شد و همانجا نام علی(ع) دلهایی را به خویش جذب کرد.
به گونه‏ای که یزید مجبور شد مسوولیت‏شهادت ابی عبد الله(ع) ویارانش را به عبید الله زیاد نسبت دهد. (6) همان شیوه مکرآمیزی‏که سردمداران کفر هنگام خشم حق‏طلبان انجام می‏دهند و همین‏حماسه به شکلی دیگر در کاخ یزید مطرح شد و یزید در رویارویی‏با امام زین العابدین(ع) پرسید: حاضری با فرزندم خالد کشتی‏بگیری؟ حضرت فرمود: «کاردی را به او بده و کاردی را به من،آنگاه با هم مبارزه کنیم.» یزید از آن همه قدرت روحی امام‏شگفت‏زده شد و گفت: حقا که فرزند علی بن ابی طالب هستی! (7)
ب- ظلم‏ستیزی با دعا
دومین محور مبارزات امام زین العابدین(ع) سخنان آن بزرگوارپیرامون ظلم‏ستیزی است. فردی که به نیایشهای آن بزرگوار فکرکند، به خوبی می‏فهمد که چگونه باید از ستمگران بیزاری بجوید وبه یاری مظلومان بشتابد و در این راه حرکت‏خود را بر اساس‏امامت امامان راستین قرار دهد. به عنوان نمونه فرازهایی ازدعاهای آن حضرت را مرور می‏کنیم:
نکوهش ستم
«خدایا! از تو پوزش می‏خواهم اگر پیش روی من به کسی ستم شود ومن او را یاری نکنم، یا نعمتی به من ارزانی شود و سپاس آن رابه جا نیاورم، یا گناهکاری از من غذر خواهد و عذر او رانپذیرم، یا نیازمندی چیزی بطلبد و او را بر خود مقدم ندارم،یا حق مرد با ایمانی بر گردنم آید و آن را بزرگ نشمارم. » (8)
ستیز با ظالم
«خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و در مقابل کسی که بر من‏ستم روا دارد، دستی (برای جلوگیری از ستم) و در مقابل کسی که‏با من ستیزه جوید، زبانی (برای روشن ساختن حق) و بر آن که بامن دشمنی کند، پیروزی عنایت فرما و در مقابل آن که در باره من‏حیله پیشه کند، راه چاره و در برابر آن که بر من آزار رساند،توانایی عطا کن و بر آن که به من ناسزا گوید یا از من عیبجویی‏کند، قدرت تکذیب و در برابر آن کس که مرا تهدید کند، امنیت‏عنایت فرما.» (9)
معرفی امامت راستین
امام سجاد(ع) در دعای روز عرفه، امام راستین را به مسلمانان‏معرفی می‏کند و به جایگاه والای آن متوجه می‏سازد، آنگاه‏می‏فرماید:
«پروردگارا! برپاکیزه‏ترین افراد خاندان پیامبر دورد فرست که‏آنان را برای اجرای اوامر خود برگزیده‏ای و خزانه علم ونگهدارنده دین و جانشین در زمین و حجت‏خویش بربندگانت قراردادی و به خواست و اراده‏ات آنان را از هر پلیدی و ناپاکی پاک‏ساختی و وسیله ارتباط با خود و راه بهشت‏خویش کردی‏».
امام(ع) در بخشی دیگر از همین دعا می‏فرماید: «بار خدایا! تو دین خودرا در هر زمان و روزگاری به وسیله پیشوایی کمک فرموده‏ای که اورا راهنمای بندگان و مشعل هدایت در شهرها قرار داده‏ای، پس ازآنکه او را با وسیله ارتباط غیبی، به خود ارتباط دادی و او راسبب خوشنودی خویش کردی و فرمانبری از او را واجب نمودی و ازنافرمانی او بیم دادی و به فرمانبری فرمانهایش و پذیرش نهی اودستور دادی و فرمودی که هیچ کس از او پیشی نگیرد و هیچ فرد ازپیروی او پس نماند.» (10)
ج- مبارزه با عالمان درباری
«محمد بن مسلم زهری‏» که از دانشمندان دینی آن عصر به شمارمی‏آمد، در زمان حکومت «عبد الملک مروان‏» جذب دربار شد و تاآخر عمر با دربار بنی امیه همکاری نزدیک داشت. امام سجاد(ع)در نامه‏ای او را توبیخ و سرزنش کرد. به فرازهایی از آن پیام‏توجه کنید:
1- در آغاز نامه خطاب به او می‏نویسد: تو در حالتی قرارگرفته‏ای که هر کس از این وضع تو اطلاع یابد سزاوار است‏به حال‏تو ترحم کند.
2- بدان کمترین چیزی که کتمان کردی و سبکترین چیزی که بر دوش‏گرفتی، این است که وحشت‏ستمگر را به آرامش تبدیل کردی و چون‏به او نزدیک شدی و دعوت او را اجابت نمودی، راه گمراهی را برای‏او هموار ساختی.
3- آنگاه که چیزهایی به تو دادند که حق تو نبود، گرفتی و به‏فردی نزدیک شدی که هیچ حقی را به کسی باز نگردانده است وهنگامی که تو را به خود نزدیک ساخت، هیچ باطلی را برطرف نکردی‏و کسی را که دشمن خداست، به دوستی خویش گزیدی.
4- اینک از تمام منصبهای خویش کناره‏گیری کن تا به پاکان وصالحان پیشین ملحق شوی.
5- نزدیکترین وزیران و قوی‏ترین یارانشان به قدری که تو فسادآنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادی، نتوانسته‏اند به آنان کمک‏کنند. (11)
د- تربیت‏شاگردان مجاهد
پس از این که امام حسین(ع) به شهادت رسید، خفقان شدیدی‏بر جامعه حاکم گشت. به گونه‏ای که «مسعودی‏» می‏نویسد: «علی بن‏الحسین(ع)، امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و در زمانی‏دشوار عهده‏دار گردید.» (12) به این جهت امام(ع) به تربیت‏انسانهایی همت گمارد که بتوانند با روشنگری و توضیح معارف‏الهی مسیر اسلام راستین و تشیع سرخ علوی را استمرار بخشند. یکی‏از این شاگردان «یحیی بن ام طویل‏» است که در مسجدپیامبر(ص)، در مدینه، برای مردم سخن می‏گفت و طرفداران ستمگران‏را این چنین مخاطب قرار می‏داد:
«ما مخالف شما و منکر راه و روش شما هستیم. میان ما و شمادشمنی آشکار و همیشگی است. هر کس به امام علی(ع) دشنام دهد،لعنت‏خدا بر او باد و ما از آل مروان و آنچه غیر خدامی‏پرستید، بیزاریم. (13) به همین جهت «حجاج ابن یوسف‏» دستهاو پاهای او را قطع کرد و این شاگرد مکتب عشق با شهادت، که هنرمردان خدا است، دنیا را وداع کرد.» (14)
اصولا شخصیت امام زین‏العابدین(ع) به عنوان نمونه‏ای متعالی از مبارزه علیه حکومت‏اموی مطرح بود مردم او را با همین جهت‏گیری می‏شناختند. در همین‏راستا نام و یاد آنان از نظر خلفای بنی امیه جرم محسوب می‏شد وکسانی که آن حضرت از آنان ستایش و یا تعریف می‏کرد، به زندان‏افکند از «بیت المال‏» محروم می‏ساختند.» چنانکه فرزدق شاعرهمین عاقبت و فرجام را یافت و او که فقط شعری در مدح علی بن‏الحسین(ع) خواند به زندان افتاد و نامش از دیوان مالی حذف شد.
بدین خاطر بود که دشمنان نتوانستند حضرت سجاد(ع) را تحمل کنندو در سال 95 هجری قمری، در سن پنجاه و فت‏سالگی، به دست هشام‏ابن عبد الملک و به نقلی ولید ابن عبد الملک به شهادت رسید و باغروب غمگینانه خویش جهان تشیع را عزادار ساخت. (15)
پی‏نوشتها:
1- نقل دیگر نیمه جمادی الاولی سال‏36 هجری است.
2- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص‏46.
3- احتجاج، طبرسی، ص‏157; نقل از بحار الانوار، ج 45، ص‏113.
4- زمر، آیه 42.
5- بحار الانوار، ج 45، ص 118.
6- احتجاج، ص‏159.
7- همان.
8- صحیفه سجادیه، دعای 38.
9- همان، دعای 20. (مکارم الاخلاق)
10- صحیفه سجادیه فیض الاسلام، دعای‏47، ص 334.
11- تحف العقول، «سخنان امام زین العابدین(ع).
12- اثبات الوصیه، ص‏167.
13- کافی، باب مجالسه اهل المعاصی، ج 2، ص‏379-380.
14- اختیار معرفه الرجال، ص‏123.
15- وفات حضرت را در دوازدهم، هجدهم یا بیست و پنجم محرم سال‏95 یا 94 هجری نقل کرده‏اند.


قافله‏ای که به حج می‏رفت


منابع مقاله:
مجموعه آثار جلد 18 ، مطهری،مرتضی؛


قافله‏ای از مسلمانان که آهنگ مکه داشت، همینکه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت کرد و بعد، از مدینه به مقصد مکه به راه افتاد.
در بین راه مکه و مدینه، در یکی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت‏با آنها متوجه شخصی در میان آنها شد که سیمای صالحین داشت و با چابکی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوائج اهل قافله بود. در لحظه اول او را شناخت. با کمال تعجب از اهل قافله پرسید: این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای شماست می‏شناسید؟
- نه، او را نمی‏شناسیم. این مرد در مدینه به قافله ما ملحق شد. مردی صالح و متقی و پرهیزگار است. ما از او تقاضا نکردیم که برای ما کاری انجام دهد، ولی او خودش مایل است که در کارهای دیگران شرکت کند و به آنها کمک بدهد.
- معلوم است که نمی‏شناسید، اگر می‏شناختید این طور گستاخ نبودید، هرگز حاضر نمی‏شدید مانند یک خادم به کارهای شما رسیدگی کند.
- مگر این شخص کیست؟
- این، علی بن الحسین زین العابدین است.
جمعیت، آشفته بپاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند. آنگاه به عنوان گله گفتند: «این چه کاری بود که شما با ما کردید؟! ممکن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت‏به شما بکنیم و مرتکب گناهی بزرگ بشویم.»
امام: «من عمدا شما را که مرا نمی‏شناختید برای همسفری انتخاب کردم، زیرا گاهی با کسانی که مرا می‏شناسند مسافرت می‏کنم، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی می‏کنند، نمی‏گذارند که من عهده‏دار کار و خدمتی بشوم، از این رو مایلم همسفرانی انتخاب کنم که مرا نمی‏شناسند و از معرفی خودم هم خودداری می‏کنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم.» (1)
پی‏نوشت:
1) بحار، جلد 1 چاپ کمپانی، صفحه 21، و در صفحه 27 بحار جمله‏هایی هست که امام می‏فرماید: «اکره ان آخذ برسول الله ما لا اعطی مثله‏». و در روایتی هست که فرمود: «ما اکلت‏بقرابتی من رسول الله قط.»



منابع مقاله:
ماهنامه کوثر، شماره57، عابدی، محمد؛



ابعاد شخصیتی معصومان علیهم السلام از جمله امام سجاد علیه السلام چنان گسترده است که در هر بعدی از نیازهای بشری می‏توان الگوی کاربردی، ارائه و تشنگان هدایت را از سرچشمه‏های فضائل آنان سیراب کرد . بی‏شک یکی از مشخصه‏های بشر از آغاز خلقت تاکنون - و قطعا تا پایان جهان - زندگی جمعی اوست; اجتماعی که در آن هر کس بر اساس استعدادها و نحوه برخورداری از امکانات، موقعیتی می‏یابد و در تعامل با دیگران نیازمندی‏های خود را رفع می‏کند و در مقابل آن، نیازهای دیگران را برطرف می‏سازد . اعضای جامعه بشری - که ما هم عضوی از آن هستیم - هیچ کدام به تنهایی توان رفع نیازهای ضروری برای تداوم حیات را ندارند . از این رو با رو آوردن به «زندگی جمعی‏» هر کدام بنابر استعداد و توان خود، بخشی از نیازهای دیگران را تامین می‏کند تا در برابر، آنان هم نیازهای وی را رفع کنند . امام سجاد علیه السلام به خوبی می‏دانست که بی نیاز مطلق، خداست و غیر او، همه به هم نیازمندند . لذا وقتی شنید مردی می‏گوید: خدایا! مرا از خلق خود بی نیاز کن . فرمود:
«لیس هکذا، انما الناس بالناس ولکن قل: اللهم اغننی عن شرار خلقک (1); این گونه نیست، مردم به مردم نیازمندند . اما بگو: خدایا! مرا از مردم بد کیش بی نیاز کن .»
به این دلیل ما باید به یک حقیقت مهم و در عین حال فراموش شده توجه کنیم و آن، حقی است که جامعه (و افراد آن) به دلیل ایفای نقش در تداوم زندگی ما دارند . و این، همان حقی است که امام زین العابدین علیه السلام در کنار دو حق دیگر (حق خدا و حق خود) در رساله حقوق از آن یاد می‏کند و حقوق گروههایی مثل رهبران، زیردستان، خویشان، نیکوکاران و توده‏های مردم مانند همسایه، رفیق، شریک، سائل و نیازمند و حتی حقوق اموال و ... را تذکر می‏دهد . و از همین جایگاه است که انسانها جهت ادای این حقوق موظف به «خدمت‏» به هم هستند . در واقع اسلام با این دید دقیق و عمیق، خاستگاه «خدمت‏به خلق‏» را «حق خلق‏» می‏داند و معتقد است مردم باید خادم هم باشند چون به گردن هم حق دارند .
این حق گاه چنان روشن است که مردم را به پاسخگویی متقابل وادار می‏کند، مانند حق پدر، معلم، و گاه به واسطه و پنهان است مانند حق نیازمندان، مستضعفان و ... که با دقت در زنجیره اجتماع می‏توان حقوق آنها را نسبت‏به خود کشف کرد و آنگاه است که خدمت‏به آنان نیز ضروری می‏شود .
درک این تحلیل وقتی راحت‏تر خواهد شد که بدانیم مردی از امام زین العابدین علیه السلام درباره «حق معلوم‏» در آیه شریفه «والذین فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم‏» (2) سؤال کرد و امام فرمود: «حق معلوم، چیزی است که شخص از مال خود بیرون می‏کند و آن غیر از زکات و صدقه واجب است .» آن مرد پرسید: با این مال چه بکند؟ امام فرمود: «با آن صله رحم می‏کند و به ضعیفان کمک می‏نماید و رنج ایشان را برطرف می‏سازد و یا به برادر دینی‏اش محبت می‏کند و گرفتاری او را برطرف می‏سازد .» (3)
امام سجاد علیه السلام با تعابیر دیگر نیز این پیوند و علقه اجتماعی بشر به هم را یادآور و «حق خدمت‏» ناشی از آن را هم متذکر می‏شود . از جمله با عنوان «برادری مردم‏» چنین می‏فرماید: «بئس الاخ یرعاک غنیا و یقطعک فقیرا (4); بد برادری است که در وقت توانگری به تو توجه دارد و در وقت نیازمندی از تو می‏برد .» براساس برادری دینی و اجتماعی، مؤمنان موظف به رعایت و دمت‏به هم هستند و ترک وظیفه امری مذموم شمرده می‏شود و به معنای ضایع کردن حقوق دیگران است .
1 - آثار خدمت‏به خلق
از نگاه امام سجاد علیه السلام خدمت‏به خلق، هم اثر دنیایی دارد و در معادلات اجتماعی تاثیرگذار است و هم دارای آثار اخروی است . نمونه هایی از هر دو گروه را مرور می‏کنیم .
الف: آثار خدمت در دنیا
یاری مردم
طبیعی‏ترین اثر خدمت، یاری مددجو و گیرنده خدمت است . امام سجاد علیه السلام می‏فرمود: «در دنیا هیچ چیز یاری دهنده‏تر از نیکی به برادران نیست .» (5)
بقا و فزونی نعمت
«لینفق الرجل بالقصد و بلغه الکفاف و یقدم الفضل منه لآخرته . فان ذلک ابقی للنعمة و اقرب الی المزید من الله تعالی و انفع فی العاقبة; (6) انسان باید به مقدار اعتدال و به قدر کفاف خرج کند و زیادی‏اش را برای آخرت بفرستد . زیرا چنین رفتاری باعث‏بقای بیشتر نعمت گشته و به فزونی نعمت از جانب خدا نزدیک‏تر و در عاقبت‏سودمندتر است .»
آقایی و بزرگی در دنیا
«سادة الناس فی الدنیا الاسخیاء و سادة الناس فی الآخرة الاتقیاء; (7) سروران مردم در دنیا، سخاوتمندان و در آخرت، پرهیزگاران هستند .»
«گرامی‏ترین انسانها نزد مردم، کسی است که زیاد خیرش به آنها برسد و نیازی به آنها نداشته باشد و ...» (8)
سرور قلبی خدمت رسان
«الکریم یبتهج‏بفضله و اللئیم یفخر بملکه; (9) شخص کریم با بخشندگی خود شادمان است و فرومایه به ثروتش می‏بالد .»
ب: آثار خدمت در آخرت و نتایج معنوی
امام سجاد علیه السلام در روایاتی متعدد به آثاری چون: افزایش درجه خدمت رسانان در آخرت (10) ، آمرزش گناهان (11) ، یاور روز تنگدستی (قیامت) (12) ، مقامات و قصرهای بهشتی (13) ، پوشش در آخرت (14) و ... (15) تصریح می‏کند .
جهت اختصار، تنها به روایتی از آن حضرت که شرح جامع از آثار اخروی خدمت را بیان می‏نماید، توجه می‏کنیم: ابوحمزه ثمالی از امام علی بن الحسین علیه السلام چنین نقل کرد:
«من قصی لاخیه حاجة فبحاجة الله بدا ... ; کسی که یک حاجت‏برادرش را برآورد خداوند صد حاجت او را برآورد . کسی که اندوهی را از دل برادرش بردارد، خداوند اندوه روز قیامت را از او برطرف سازد; هر قدر هم که زیاد باشد . و هر کس برادرش را که در مقابل ستمکار قرار گرفته است، یاری دهد، خدا او را هنگام عبور از صراط یاری می‏کند، در وقتی که قدمها می‏لغزد . و کسی که به دنبال نیاز برادر مؤمنش برود و با برآوردن حاجتش او را شاد کند، چنان است که رسول خدا را مسرور کرده است . و هر کس او را سیراب کند، خدا او را از شراب سر به مهر بهشتی سیراب می‏سازد . و هر کس گرسنگی او را با طعام برطرف کند، خدا او را از میوه‏های بهشتی سیر می‏کند . و هر کس برهنگی او را بپوشاند خدا او را با جامه‏های زربافت و حریر می‏پوشاند . و اگر با اینکه برهنه نیست، او را لباسی بپوشاند، پیوسته در حفظ خدا است تا هنگامی که نخی از آن جامه بر تن او باشد . و کسی که کار مهم برادرش را کفایت کند، خداوند پسران بهشتی را خدمتگزار او می‏سازد . و کسی که او را بر مرکبی سوار کند، خدا او را در قیامت‏بر ناقه‏ای بهشتی سوار می‏کند که فرشتگان به آن می‏بالند . و هر کس مؤمنی را هنگام مردنش دفن کند، گویا او را از ولادت تا مرگ پوشانده است . و هر کس او را همسری دهد که مایه انس و آرامش باشد، خداوند برای او در قبر مونسی به شکل محبوب‏ترین افراد خانواده‏اش قرار می‏دهد . و کسی که برادر مؤمن بیمارش را عیادت کند، فرشتگان دور او را می‏گیرند و دعا می‏کنند تا وقتی که از آنجا بیرون رود و به او می‏گویند: «خوشا به حالت و بهشت گوارایت!» به خدا سوگند برآوردن حاجت مؤمن در پیشگاه خدا محبوب‏تر از دو ماه روزه پی در پی با اعتکاف آن دو ماه در ماه حرام است .» (16)
چنان که مشاهده می‏شود، امام سجاد علیه السلام در شرح آثار معنوی و اخروی خدمت‏به مؤمن، انواع متنوعی از خدمت را هم برشمرده است; از خدمت مالی تا آبرویی و از خدمت روحی تا غریزی و این، نشانگر آن است که خدمت در تمام ابعاد آن مورد توجه است و تنها در امور اقتصادی و کمکهای مادی به نیازمندان خلاصه نمی‏شود .
2 - آثار ترک خدمت
پشیمانی، نزول بلا، پرده‏دری
ابوخالد کابلی می‏گفت: شنیدم که امام زین‏العابدین علیه السلام می‏فرمود:
«... الذنوب التی تورث الندم ... . ترک صلة القرابة حتی یستغنوا ... و الذنوب التی تنزل البلاء ترک اغاثة الملهوف و ترک معونة المظلوم ... و الذنوب التی تکشف الغطاء ... ترک التقرب الی الله عزوجل بالبر و الصدقة ... و قساوة القلوب علی اهل الفقر و الفاقة و ظلم الیتیم و الارملة و انتهار السائل و رده باللیل ... ; (17) از گناهانی که پشیمانی به بار می‏آورد ... ترک صله رحم به حدی که احساس خویشاوندی نکند ... از گناهانی که باعث نزول بلا می‏شود، به فریاد مظلوم نرسیدن و کمک نکردن به ستمدیدگان ... است ... از گناهانی که پرده حیا را می‏درد ... نزدیک نشدن به خدای عزوجل با نیکوکاری و صدقه و سنگدلی بر اهل فقر و تهیدستان و ستم به یتیم و بیوه زنان و دست رد به سینه سائل زدن هنگام شب است .»
نزول بلایی مثل یعقوب
امامی که دیدگاهش این باشد که خداوند هیچ سائلی را باز نمی‏گرداند «یا من لایرد سائله و لایخیب آمله ... (18) ، ای خدایی که سائلی را برنمی‏گرداند و آرزومندی را ناامید نمی‏کند . ای آن که درگاهش به روی درخواست کنندگان باز و پرده درش از مقابل امیدواران برداشته است ...» خود نیز در برخورد با نیازمندان می‏کوشد چنین صفتی را کسب کند . از این رو ابوحمزه ثمالی (ثابت) می‏گفت: روز جمعه‏ای نماز صبح را با امام زین‏العابدین علیه السلام به جا آوردم . امام به سوی منزل رفت . من هم با ایشان بودم . وقتی به منزل رسیدیم، یکی از خادمه‏ها را صدا زد و فرمود: «امروز روز جمعه است; هر نیازمندی آمد، مبادا رد کنید .» من گفتم: هر سائلی که مستحق نیست! فرمود: «ای ثابت! از آن می‏ترسم که یکی مستحق باشد و ما به او چیزی ندهیم و رد کنیم و به خانواده ما چیزی فرود آید که به یعقوب و خانواده‏اش نازل شد . اطعامشان کنید .» (19)
نشانه بخل
امام سجاد علیه السلام می‏فرمود: «از پروردگارم شرم دارم که یکی از برادرانم را ببینم و از خدا برای او بهشت را بخواهم اما از دادن درهم و دینار، بخل ورزم که وقتی قیامت‏شود، به من گفته شود: اگر بهشت مال تو بود، در دادن آن به مراتب بیشتر از دادن مال، بخل می‏ورزیدی .» (20)
نیامرزیدن همیشگی
امام سجاد علیه السلام فرمود:
«من بان شعبانا و بحضرته مؤمن جائع طاو قال الله عزوجل: ملائکتی اشهد کم علی هذا العبد اننی امرته فعصانی و اطاع غیری وکلته الی عمله و عزتی و جلالی لا غفرت له ابدا; (21) کسی که سیر بخوابد و در کنار او مؤمنی گرسنه باشد، خدای متعال به فرشتگان می‏فرماید: نگاه کنید به این بنده‏ام که من امر کردم ولی فرمان نبرد و غیر مرا اطاعت کرد . پس من هم او را به عملش واگذاشتم . سوگند به عزت و جلالم هرگز او را نمی‏آمرزم .»
«من کان عنده فضل ثوب فعلم ان بحضرته مؤمنا محتاجا الیه فلم یدفعه الیه اکبه الله عزوجل فی النار علی منخریه (22); کسی که لباس اضافی داشته باشد و بداند در اطرافش مؤمنی به آن نیاز دارد و ندهد، خدا او را به رو در آتش می‏اندازد .»
3 - دعای توفیق خدمت‏به خلق
امام سجاد علیه السلام با توجه به ثواب فراوان و آثار دنیوی و اخروی خدمت‏به خلق، همواره دست‏به دعا برمی‏داشت و توفیق خدمت را از درگاه الهی خواستار می‏شد . از جمله آنها این دعاهاست:
«اللهم صل علی محمد و آله و ... اجر للناس علی یدی الخیر و لاتمحقه بالمن; (23) خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و ... به دست من کارهای خیر را برای مردم جاری کن و چنان کن که با منت گذاردن باطل نسازی‏» .
«اللهم صل علی محمد و آله و احجبنی عن الشرف و الازدیاد و قومنی بالبذل و الاقتصاد و علمنی حسن التقدیر و اقبضنی بلطفک عن التبذیر و اجر من اسباب الحلال ارزاقی و وجه فی ابواب البر انفاقی ... اللهم حبب الی صحبة الفقراء و اعنی علی صحبتهم بحسن الصبر ... ; (24) خدایا! بر محمد و آل او صلوات بفرست و مرا از اسراف و ولخرجی بر کنار دار و راه بذل و بخشش بر مستمندان، با میانه روی و اعتدال در مصرف را به من نشان بده . و خوب اداره کردن زندگی را به من بیاموز . و به لطف و کرمت از تجمل و اسراف بازم دار . و وسایل روزی مرا از راه حلال فراهم کن . و مرا به انفاق در راه خیر موفق بدار; ... خدایا! مصاحبت‏با فقیران را برایم دوست داشتنی ساز و به همنشینی و شکیبایی با آنان یاریم کن .»
«اللهم صل علی محمد و آله و حلنی بحلیة الصالحین و البسنی زینة المتقین فی ... السبق الی الفضیلة و ایثار التفضل ... ; (25) خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و جان مرا به زیور بندگان شایسته‏ات بیارای . و بر من لباس تقوا بپوشان تا بتوانم در راه فضل و کمال از دیگران پیش بیفتم و زیادی مالم را به مستمندان، ایثار کنم ...»
4 - دعوت و تشویق به خدمت رسانی
حضرت زین‏العابدین علیه السلام که چنین مشتاقانه از خداوند توفیق برای خود می‏خواهد، دیگران را نیز متوجه این وظیفه اجتماعی و دینی می‏سازد و با برشماری ثوابهای زیاد آن، مؤمنان را برای خدمت رسانی بیشتر به هم برمی‏انگیزد . برخی از تلاشهای حضرت در تبلیغ و ترویج این سنت‏حسنه را مرور می‏کنیم:
اهل خیر شوید
امام سجاد علیه السلام به فرزندش امام باقر علیه السلام می‏فرمود: «افعل الخیر الی کل من طلبه منک فان کان اهله فقد اصبت موضعه و ان لم یکن باهل کنت انت اهله; (26) هر کس از تو انجام کار خیری را خواست، برایش انجام بده; اگر اهلش بود، درست عمل کردی و گرنه تو خود اهل خیر شده‏ای .»
در تفسیر آیه 15 سوره توبه «... و یقبل التوبة عن عباده و یاخذ الصدقات‏» ; «توبه بندگان را می‏پذیرد و صدقات را می‏گیرد .» محمد بن مسلم از امام صادق، از امام سجاد علیهما السلام نقل کرد: «در پیشگاه خدا تعهد می‏کنم که صدقه به دست‏بنده خدا نمی‏رسد مگر آنکه پیش از آن در دست‏خدا قرار بگیرد .»
آن حضرت هر گاه می‏خواست صدقه بدهد، اول آنچه را در دست داشت، می‏بوسید و می‏بویید، سپس به دست فقرا می‏داد و می‏فرمود: «برای هر چیزی فرشته واسطه‏ای هست، جز صدقه که بی واسطه به دست‏خدا می‏رسد .» (27)
خوش به حال انفاق گران!
ابوحمزه ثمالی می‏گوید: امام علی بن الحسین علیه السلام فرمود: «طوبی لمن طاب خلقه و طهرت سجیته و صلحت‏سریرته و حسنت علانیته و انفق الفضل من ماله و امسک الفضل من قوله و انصف الناس من نفسه (28); خوش به حال کسی که خویی خوش و درونی پاکیزه و نهادی شایسته و ظاهری آراسته دارد; زیادی مالش را انفاق می‏کند و سخن بیهوده را ترک می‏کند و با مردم منصفانه رفتار می‏نماید .»
درجه خود را ارتقا دهید!
آن حضرت خطاب به شیعیان می‏فرمود: «ای شیعیان ما! بهشت دیر یا زود از دست‏شما نمی‏رود اما برای ارتقای درجات آن کوشش کنید و بدانید میان شما بالاترین درجات و زیباترین کاخها و سراها و بناها در بهشت از آن کسانی است که در پاسخ دادن به ندای مؤمنان نیکوتر باشند و همدردیشان با فقرای مؤمن بیشتر باشد . بدانید خداوند گاهی یکی از شما را به سبب یک سخن پاک که با برادر تنگدستش بگوید، بیشتر از مسافت‏یک صد هزار سال که با گامهایش بپیماید، به بهشت نزدیک می‏کند، اگر چه از عذاب شدگان به آتش جهنم باشد . پس نیکی کردن به برادر خود را کوچک نشمارید زیرا آن نیکی، روزی برای شما سودمند است که هیچ چیز جایش را نمی‏گیرد .» (29)
اطعام نیازمندان
ابوحمزه ثمالی می‏گفت: علی بن حسین علیه السلام می‏فرمود:
«هر کس مؤمنی را تا حد سیر شدن غذا بدهد، جز خدا کسی از پاداش اخروی آن خبر ندارد; نه فرشته مقرب و نه پیامبر مرسل . (بعد فرمود) از چیزهایی که سبب آمرزش می‏شود، غذا دادن به فرد مسلمان گرسنه است (و بعد این آیه را تلاوت کرد:) «او اطعام فی یوم ذی مسغبة یتیما ذا مقربة او مسکینا ذا متربة‏» (30); یا اطعام دادن در روز گرسنگی به یتیمی از خویشان یا به تنگدستی نیازمند .» (31)
نمونه‏هایی برای خدمت
خدمت، اقدامی است که به خاطر ادای حقوق متقابل (مستقیم یا با واسطه) انجام می‏شود و گستره‏ای به وسعت تمام عوامل دخیل در جامعه بشری دارد; از انسان تا خدا و از حیوان تا جهان طبیعت . فهرست رساله حقوق امام سجاد علیه السلام را به یاد آوریم تا به وسعت این گستره، عمیق‏تر بنگریم;
«1 - حق خدا (تمام حقوق از آن ناشی می‏شود) 2 - حق خود (الف: جوارح: زبان، گوش، چشم، پا، دست، شکم، فرج; ب: افعال و کارها: نماز، روزه، صدقه، قربانی،) 3 - حق ائمه (رهبر حکومت، معلم، مالک، همسر، خدمتگزار) 4 - حق خویشاوندان و ... (مادر، پدر، فرزند، برادر، منعم، (دهنده نعمت آزادی)، آزادکرده، نیکی کننده، اذان گو، پیشنماز، همنشین، همسایه، رفیق، شریک، مال، طلبکار، دوست معاشر، مدعی، فرد مورد ادعا، مشورت کننده، مشورت دهنده، نصیحت‏خواه، نصیحت کننده، بزرگتر، کوچکتر، سائل، فرد درخواست‏شونده، فرد خشنود کننده، توده مردم، اهل ذمه) از بین 50 مورد، ما به چند مورد اشاره می‏کنیم که امام سجاد علیه السلام در مورد خدمت‏به آنها رهنمودی ارائه فرموده‏اند .
نوع خدمت‏به سائل (نیازمندان)
«حق السائل فاعطاؤه اذا تهیات صدقة و قدرت علی سد حاجته والدعاء، له فیما نزل به و المعاونة له علی طلبته و ان شککت فی صدقه و سبقت الیه التهمة له و لم تعزم علی ذلک لم تامن ان یکون من کید الشیطان اراد ان یصدک عن حظک و یحول بینک و بین التقرب الی ربک فترکته بستره و رددته ردا جمیلا و ان غلبت نفسک فی امره و اعطیته علی ما عرض فی نفسک منه فان ذلک من عزم الامور; حق سائل آن است، که اگر صدقه‏ای آماده داری، به او بدهی و اگر توان برآوردن نیاز او را داری، برآوری و برای گرفتاریش دعا کنی و به خواسته‏ای که دارد، به او کمک کنی و اگر در راستگویی او تردید کنی و زود او را متهم کنی، در صورتی که یقین نداری، بعید نیست که شیطان می‏خواهد تو را فریب داده و از اجر و ثواب بی بهره کند و تو را از نزدیکی به خدا باز دارد; در این صورت، آبروی او را حفظ کن و با روی خوش او را از خود دور کن . اما اگر بر نفس خود غلبه کنی و علی رغم چیزی که در دلت گذشته، به او کمک کنی، از امور مهم و حاصل اراده استوار است .» (32)
حق مال; صرف در راه خدمت
«و اما حق المال فان لا تاخذه الا من حله و لا تنفقه الا فی حله و لا تحرفه عن مواضعه و لا تصرفه عن حقائقه و لا تجعله اذا کان من الله الا الیه و سببا الی الله و لاتؤثر به علی نفسک من لعله لا یحمدک و بالحری ان لا یحسن خلافته فی ترکتک و لا یعمل فیه بطاعة ربک فتکون معینا له علی ذلک او بما (احدث فی مالک) احسن نظرا لنفسه فیعمل بطاعة ربه فیذهب بالغنیمة و تبوء بالاثم و الحسرة و الندامة مع التبعة و لاقوة الا بالله; اما حق مال آن است که جز از راه حلال به دست نیاوری و به جز راه حلال خرج نکنی و مبادا بی مورد در غیر راه‏های درست‏به کار ببری و چون مال از آن خداست، نباید جز در راه خدا و جایی که وسیله تقرب به اوست، به کار بندی . و کسانی را که شاید از تو تشکر هم نکنند، بر خود مقدم دار . میراث گذاردن آن را برای دیگران صحیح ندانی که در راه نافرمانی خدا به کار برده شود و تو نیز در این گناه، کمک کار باشی و یا از تو بهتر به سود خود منظور دارد و در اطاعت‏خدا مصرف کند و غنیمت را او ببرد اما بار گناه و افسوس و پشیمانی با عقوبت و کیفر نصیب تو گردد . و هیچ نیرو و توانی غیر خدا نیست .» (33)
خدمت رسانی به همه
«و اما حق اهل ملتک عامة فاضمار السلامة و نشر جناح الرحمة و الرفق بمسیئهم و تالفهم و استصلاحهم و شکر محسنهم الی نفسه و الیک فان احسانه الی نفسه احسانه الیک اذا کف عنک اذاه و کفاک مؤونته و حبس عنک نفسه فعمهم جمیعا بدعوتک و انصرهم جمیعا بنصرتک و انزلتهم جمیعا منک منازلهم . کبیرهم بمنزلة الوالد و صغیرهم بمنزلة الولد و اوسطهم بمنزلة الاخ فمن اتاک تعاهدته بلطف و رحمة و صل اخاک بما یحب للاخ علی اخیه; اما حقوق توده مردم آن است که با حسن نیت و محبت و مدارا با بدیهایشان رفتار کنی و با دلجویی در صدد اصلاح حالشان برآیی . و از کسانی که به ایشان و شما نیکی می‏کنند، سپاسگزار باشی; زیرا احسان کسی نسبت‏به خود، در حقیقت احسان به تواست، به خاطر آنکه آزاری به تو نرسانده و زحمتی بر دوش تو ندارد و جلوی هوای نفسش را گرفته است . وانگهی همه را دعا کن و به همه کمک نما و هر کدام را در حد خود محترم شمار; بزرگترها را به منزله پدر و کوچک‏ترها را به منزله فرزند و میان سالها را همچون برادرت بدان . هرکس نزد تو آمد، با او به مهر و محبت‏برخورد کن و با برادرت با رعایت‏حقوق برادری، رابطه برادرانه داشته باش .» (34)
بایسته‏هایی برای خدمت‏شایسته
1 - منت نگذاشتن
«لم تمش بها علی احد لانها لک، فاذا امننت‏بها لم تامن ان تکون بها مثل تهجین حالک منها الی من مننت‏بها علیه لان فی ذلک دلیلا علی انک لم ترد نفسک بها و لو اردت نفسک بها لم تمتن بها علی احد; به خاطر صدقه‏ای که داده‏ای، بر کسی منت نگذاری; زیرا قدمی به سود خود برداشته‏ای در صورتی که اگر منت‏بگذاری، در امان نیستی از اینکه روح او را آزرده و خود را معیوب کرده‏ای . زیرا این عمل تو دلیل آن است که تو این کار را به خاطر خود نکرده‏ای، در صورتی که اگر برای خودت می‏خواستی، بر کسی منت نمی‏نهادی .» (35)
2 - استحکام اعتقاد قبل از خدمت
«و اما حق الصدقة فان تعلم انها ذخرک عند ربک و ودیعتک التی لاتحتاج الی الاشهاد فاذا عملت ذلک کنت‏بما استودعته سرا اوثق بما استودعته علانیة و کنت جدیرا ان تکون اسررت الیه امرا اعلنته و کان الامر بینک و بینه فیها سرا علی کل حال و لم یستظهر علیه فی ما استودعته منها باشهاد الاسماع و الابصار علیه بها کانها اوثق فی نفسک لا کانک لاتثق به فی تادیة ودیعتک الیک; اما حق صدقه و زکاتی که می‏دهی این است که بدانی آن، پس‏اندازی است نزد پروردگارت و امانتی است که شاهد نمی‏خواهد . وقتی چنین باوری داشتی، بر آنچه در نهان به امانت می‏گذاری، بیشتر اطمینان خواهی داشت تا آنچه آشکارا می‏دهی . و خود را سزاوار خواهی دید تا آنچه را که می‏خواهی در نظر دیگران به خدا بسپاری، در نهان بسپاری و در هر حال به عنوان رازی نهفته بین تو و او باشد و حتی در این امانتی که به او می‏سپاری، از گوشها و چشمها - به دلیل اعتماد بیشتر به اینها و نه به آن جهت که در بازپرداخت امانت‏به خدا اعتماد نداری - به عنوان شاهد و گواه پشتیبانی نخواهی .» (36)
3 - خدمت‏به تناسب توان
«ان من اخلاق المؤمن الانفاق علی قدر الاقتار و التوسع علی قدر التوسع و انصاف الناس من نفسه ... ; (37) از اخلاق مؤمن انفاق به قدر توان، توسعه دادن به زندگی به قدر گنجایش، و رفتار منصفانه با مردم و ... است .»
4 - خوش‏رفتاری با خدمت‏جویان
آن حضرت هرگاه گدایی نزدش می‏آمد، می‏فرمود: «مرحبا بمن یحمل زادی الی الاخرة; (38) آفرین به کسی که بار مرا به آخرت حمل می‏کند!»
5 - حسن‏ظن به خدمت جویان
6 - خدمت صادقانه (39)
7 - کوچک نشمردن خدمت
آن گاه که خدمت‏به مردم خاستگاهی الهی داشته باشد، حجم آن مهم نخواهد بود بلکه کیفیت‏خدمت و رعایت‏خلوص و داشتن رنگ الهی، ارزشمند خواهد بود . از این روی گاه خدمت‏با یک نگاه و ایجاد آرامش روحی در قلب یک فرد، می‏تواند خدمتی ارزشمند شمرده شود . لذا امام سجاد علیه السلام می‏فرمود:
«نظر المؤمن فی وجه اخیه المؤمن للمودة و المحبة عبادة ; (40) نگاه مؤمن به صورت برادر مؤمنش از روی دوستی و محبت، عبادت است .»
نهایت ظرافت و دقت نظر امام سجاد علیه السلام را در این جمله ببینیم که فرمود: «حق کسی که خداوند او را باعث‏شادی تو کرده و تو را به دست او شاد کرده، این است که اگر واقعا قصد خوشحال کردن تو را داشت، خدا را شکر کنی و به اندازه کافی از او سپاسگزار باشی و به خاطر آغاز چنین خدمتی از طرف او، متقابلا تو هم باعث‏خشنودی او شوی و در صدد جبران برآیی . و اگر قصد نداشت، باز خدا را شکر و سپاس گویی و بدانی از جانب خداست که باعث‏شادی تو شده است و آن شخص نیز یکی از عوامل نعمتهای خدا بر تو گردیده است . دوست‏بداری و خیرخواه او باشی زیرا وسایل نعمتهای الهی هر جا باشند، خود موجب برکت هستند، هر چند از روی قصد نباشد ...» (41)
به این ترتیب، خدمتگزار نباید به حجم کار توجه کند بلکه هر نوع خدمتی را که در توان دارد، نثار دیگران کند .
پی‏نوشت‏ها:
1 . تحف العقول عن آل الرسول، ص 278 .
2 . معارج/24 و 25 .
3 . وسایل الشیعه، ج 6، ص 69 .
4 . زندگانی‏امام‏زین‏العابدین علیه السلام، عبدالرزاق موسوی مقرم، ص‏316نقل‏ازلواقع‏الانوار، شعرانی، ص 28 .
5 . همان .
6 . تحلیلی‏اززندگانی‏امام‏سجاد علیه السلام، قرشی، ج‏2، ص‏218 .
7 . تحف العقول، ص 409 .
8 . احتجاج طبری، ص 174 (یک جلدی) .
9 . اعلام الدین، ص 299 .
10 تا 15 . زندگانی امام زین العابدین علیه السلام، مقرم، به ترتیب: ص 226، 274، 271، 275، 269 و 245 . که به ترتیب از: تفسیر برهان، ج 1، ص 44، وافی، ج 3، ص 88، مشکاة الانوار، ص 233، لئالی الاخبار، ص 214، مشکاة الانوار، ص 224 و حلیة‏الاولیاء، ج 3، ص 159 نقل کرده است .
16 . ثواب الاعمال و عقاب‏الاعمال، ص 325 .
17 . معانی الاخبار، صدوق، ص 27، ح 2 و مستدرک الوسایل، ج 12، ص 95 .
18 . صحیفه سجادیه، «مناجات راجین‏» .
19 . دارالسلام، نوری، ج 2، ص 145، به نقل از تفسیر عیاشی . شرح داستان حضرت یعقوب را در آن‏ببینید .
20 . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 262 نقل از مصادقة الاخوان، صدوق، ص 34 .
21 . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 569 .
22 . همان، ص 568 .
23 . صحیفه سجادیه، دعای 20 .
24 و 25 . همان، دعای 30 و ...
26 . تحف العقول، ص 282 .
27 . تفسیر صافی، ص 223 و برهان، ج 1، ص 441 به نقل از عیاشی .
28 . کافی، ج 2، ص 156 .
29 . تفسیر برهان، ج 1، ص 44 .
30 . بلد/14 - 16 .
31 . وافی، ج 3، ص 120، (باب اطعام مؤمن) .
32 . تحف العقول، ص 270 .
33 . همان، ص 267 .
34 . همان، ص 271 .
35 و 36 . همان، ص 259 .
37 . همان، ص 282 و اصول کافی، ج 2، ص 241 .
38 . بحار الانوار، ج 46، ص 98 .
39 . تحف العقول، ص 270 .
40 . همان، ص 282 .
41 . همان، ص 271 .


امام سجاد (ع) و حقوق همسایگان


منابع مقاله:
ماهنامه کوثر، شماره 57، گلی‏زواره، غلامرضا؛

حقوق اسلامی: جهانی و جاودانی
«اسلام‏» آیین جهانی و جاودانی است که قوانین و موازین آن از سرچشمه وحی جاری گردیده است و چون مقررات آن منشایی آسمانی دارد، گستره آن تمامی حالات فردی و اجتماعی را دربرمی‏گیرد، مصالح و مفاسد امور، روابط و پیوستگی‏ها و ظاهر و باطن کارها را در نظر می‏گیرد و بر اثر گذشت زمان یا مقتضیات سیاسی و اجتماعی در اصل این قوانین دگرگونی ایجاد نمی‏شود .
از منابع حقوق اسلامی; قرآن، سنت، عقل و اجماع است . قرآن به منزله قانون اساسی است که غالبا کلیات و اصول و ضوابط احکام را پیش روی پیروان حق نهاده است . و رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و جانشینان راستین آن حضرت با گفتار، رفتار و تقریر، جزئیات موازین شرعی و اعتقادی را بر حسب شرایط زمانی و مکانی بیان فرموده‏اند، از این امور به «سنت‏» تعبیر نموده‏اند که مطلق‏های قرآنی را تقیید می‏کند، عموم آن را تخصیص می‏زند، مجمل‏ها را توضیح می‏دهد و نیز مسائلی را که در قرآن نیامده است، بیان می‏نماید .
جامعه جهانی بعد از دومین جنگ بین الملل که با سلاح علم، تمدن و تکنیک بسیاری را به خاک و خون افکند و شهرهای زیادی را به خرابه مبدل ساخت; میلیون‏ها نفر را معلول و مجروح نمود و پس از آن همه خسارت‏های مادی، فرهنگی و اجتماعی برای حفظ حقوق انسان‏ها، به چاره اندیشی پرداخت، اندیشمندان و نمایندگان پنجاه و شش کشور در 86 جلسه و در طول هفتصد روز و دهها هزار ساعت کار، تنها سی ماده به نام «اعلامیه حقوق بشر» نوشتند که متاسفانه ضامن اجرایی نداشت و موفق نگردید به جنگ‏های خونین، استثمار انسان‏ها، تجاوز، زورگویی، غصب و چپاول حقوق محرومان پایان دهد! هنوز مرکب این قوانین خشک نشده بود که آتش جنگ در بین بسیاری از کشورها زبانه کشید و هر روز که از آن می‏گذشت، دامنه‏اش گسترش می‏یافت . آری اندیشمندان و متفکران که از اعماق روح و زوایای ذهن و فکر بشر و مناسبات اجتماعی آنان درک ژرفی نداشتند و به سرچشمه قرآن، وحی و سنت معصومین متصل نبودند، در یک گردهمآیی توان‏فرسا و وقت گیر، قوانینی را تنظیم کردند که نه تنها گرهی از دشواری‏ها و آشوب‏های جهانی بر نداشت و موفق نگردید از تجاوز و بی عدالتی جلوگیری کند، بلکه همان کشورهایی که منادی حقوق بشر بودند، سرزمین‏های آفریقایی و آسیایی را مورد یورش وحشیانه خویش قرار دادند و به غارت ثروت‏های فرهنگی، ملی و مادی مردمان کشورها پرداختند!
در داخل سرزمین‏های خود نیز به اقلیت‏های دینی ستم کرده و می‏کنند، آنان را از انجام مراسم مذهبی و اجرای سنت‏های دینی باز می‏دارند، از گسترش اماکن عبادی مسلمانان جلوگیری می‏کنند و اجازه نمی‏دهند انسان‏ها به ندای «فطرت و وجدان‏» خویش که یکتا پرستی و روی آوردن به فضیلت و کرامت‏های ملکوتی است، پاسخ گویند; از زمامداران خودسر و ستمگر حمایت می‏کنند، امواج گمراهی و جهالت را با رشد سرطانی فرقه‏های ضاله گسترش می‏دهند و بازهم وقیحانه ادعا می‏کنند: «ما مدافع حقوق انسان‏ها هستیم و از اینکه کشورهای مسلمان حقوق شهروندان خویش را مراعات نمی‏نمایند، در رنجیم!»
اعلامیه سازمان ملل متحد که در 25 نوامبر 1948 م . صادر شده و در آن تاکید کرده است: «تمامی مصادیق و اشکال تعصبات و تبعیض بین افراد، ادیان و اعتقادات مختلف باید برچیده شود .» اما فرانسه آن را زیر پا می‏نهد و «حجاب‏» را که فریضه‏ای دینی و اصل مسلم قرآنی است، در مدارس و مراکز آموزشی ممنوع می‏کند . این است معنای دموکراسی از نوع غربی!
در فرهنگ اسلامی، حقوق و تکالیف، اوامر و نواهی از مذهب ریشه گرفته‏اند . اسلام به انسان از نظرگاه فردی و اجتماعی، مادی و معنوی تواما می‏نگرد که این نگرش چند جانبه، در غایت و نتیجه باهم تفاوتی ندارند . ایجاد هم آهنگی بین حقوق شخصی و منافع عمومی و امور مادی و مسایل آخرتی تنها با به کار بستن صحیح دستورات قرآن میسر است . اصول عدالت، تقوا و مسؤولیت انسان شالوده تکالیف هر فرد مسلمان را نسبت‏به خود و در حق دیگران بنیان نهاده است . تعالیم قرآنی و روایی فضایی در جامعه پدید می‏آورد که مسلمین را باهم پیوند می‏دهد و در برخوردها و معاشرت‏ها با ادب و احترام متقابل روبه‏رو می‏شوند . این‏ها همه مبین آن است که اسلام حقوق بشر را کاملا مورد توجه قرار داده است و هیچ گاه نمی‏خواهد به آزادی واقعی و اصیل انسان خللی وارد سازد . بر پایه چنین اصلی بود که در صدر اسلام آن پیروزی چشمگیر و آن دگرگونی در افکار و نگرش‏ها در جامعه جاهلی اعراب بروز نمود . انسان‏ها و جامعه بر بنیان این نظام ارزشی، اعتبار و عزت و حیثیت تازه‏ای به دست آوردند . آدمی به مقام خود وقوف یافت و با وظایف و تکالیف خویش آشنا شد و توانایی و استعداد وی در چنین فضایی امکان شکوفایی به دست آورد . امتیازات شخصی، قومی و قبیله‏ای جای خود را به تقوا و فضیلت انسانی داد .
منشوری منور
اسلام برای همسایگان همچون خویشاوندان، حقوقی را قایل گردیده است که هرکس بخواهد آنها را نادیده تلقی نماید و یا تضییع کند، گناهکار و متجاوز به شمار می‏آید . حق همسایگی در اسلام، آن چنان اهمیت دارد که قرآن کریم پس از مطرح نمودن توحید و یکتاپرستی و اجتناب از شرک ورزیدن به ساحت پروردگار متعال، دعوت عملی به تضامن و تعاون اجتماعی نموده و در این میان پس از فراخوانی به پرستش خداوند، نیکی به والدین، ارحام، یتیمان و فقیران، «احسان به همسایه‏» را مورد اهمیت قرار داده است .
در واقع از دیدگاه ارزشی اسلام هر انسانی باید قلمرو محظوظ بودن از امکانات زندگی و نعمت‏های الهی و همکاری و همیاری خویش را از چهار دیواری خانه بیرون آورد و به محیط پیرامون و محله‏ای که در آن سکونت دارد، سرایت دهد و در معاشرت‏ها و رفت و آمدها مراعات حال همسایگان جدی تلقی گردد .
دستور قرآن در آیه 36 از سوره نساء در خصوص همسایگان - اعم از مسلمان، خویشاوند و حتی غیر مسلمان - متضمن برنامه‏ای است که اگر از سوی مسلمانان به کار گرفته شود، بسیاری از مشکلات جوامع انسانی به لحاظ امنیت روانی، تسهیلات زندگی، بهبود مناسبات اجتماعی، مرتفع می‏گردد . ارتباط با همسایگان و خوش رفتاری با آنان در فرهنگ قرآن و عترت به آن درجه‏ای از اهمیت است که‏معصومان علیهم السلام در سخنانی گهربار این ویژگی را از جمله اهداف بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ذکر نموده‏اند و نیز نیکی با همسایه را در ردیف واجباتی چون نماز و از جمله «مکارم اخلاق‏» برشمرده‏اند . (1)
چهارمین فروغ امامت، دفاع از حقوق انسان را در سیره و سخن پی‏گرفت و در این راه اسوه‏ای برای تمامی آدمیان عصرهای بعدی شد .
در آن عصر وحشت، ضلالت و رذالت امویان، امام سجاد علیه السلام فریاد برآورد:
«از جمله گناهانی که بلای آسمانی را نازل می‏نماید و نعمت را به نقمت تبدیل می‏کند، تجاوز و تعدی به حقوق مردم است .» (2)
در فراز یکی از بیانات امام چهارم آمده است:
«یکی از دو گناهی را که خداوند مورد آمرزش قرار نمی‏دهد، ضایع کردن حقوق برادر دینی است .» (3)
در رساله حقوقی که از ایشان به یادگار مانده است، طی 50 ماده «حقوق انسان‏ها» را مطرح نموده و ضامن آن را ایمان و اعتقاد مسلمانان و وجدان انسانها و نظام برخاسته از ایمان می‏داند . (4)
امام در این منشور منور راههای رفتار و سلوک انسانی و بنیان نهادن فرهنگ و تمدن بشری را بر اصولی استوار نموده‏اند که تمامی عوامل آرامش روحی و مصونیت آن از هر گونه آشوب و آشفتگی، به وفور در آن مشاهده می‏گردد . امامی که بصیرتی عمیق و گسترده نسبت‏به حالات انسان‏ها، زندگی و روابط آنان دارد، حقوقی را بر ایشان مقرر نموده و همه را مسؤول رعایت و پاسداری از آن قرار داده‏اند تا بدان وسیله بنیاد «جامعه اسلامی‏» به تمام و کمال ایجاد شود . اما قبل از آنکه هریک از این حقوق را بیان فرمایند، به اجمال و اختصار به آنها پرداخته‏اند که در فرازی از آن تاکید نموده‏اند: «بزرگ‏ترین حقوقی که خداوند بر تو واجب کرده است، حقوقی می‏باشد که نسبت‏به خود تو بر تو واجب گردانیده که اساس همه حقوق بوده و تمام آنها از آن نشات گرفته است .» و پس از برشمردن این حقوق، می‏فرمایند: «خوشا به حال کسی که خداوند او را برای ادای این حقوق واجب یاری کرده و او را موفق و ثابت قدم بدارد .»
سی و یکمین حق از این حقوق، «حق همسایه‏» است که امام این گونه مطرح فرموده است:
اما حق همسایه این می‏باشد که وقتی غایب است، حرمت و حقوق او را در نبودنش از هر جهت‏حفظ کنی و چون حاضر است، تکریمش نمایی و او را احترام کنی و در هر حالی به او کمک نمایی . برای پی‏بردن به عیب‏ها و لغزش‏های او تفحص و جستجو ننمایی و اگر هم ناخودآگاه از عیب او مطلع شدی، در خصوص دانسته‏های خویش نسبت‏به معایب او بسیار پرده‏پوش باش که اگر بخواهند با نیزه‏هایی دلت را بشکافند و به اندرونت دست‏یابند، موفق نشوند . به سخنان ناآگاهانه وی وقعی مگذار و اعتنا نکن، در سختی‏ها رهایش مکن و اگر امکاناتی دارد، بر او رشک مورز . از لغزش او درگذر و خلافش را اغماض نما و اگر ندانسته به تو بدی کرد، متانت‏به خرج بده و بردبار باش . مبادا بدرفتاری کنی . اگر کسی خواست درباره او زبان به بدگویی بگشاید، جلوگیری کن و اگر فردی خواست مکری درباره‏اش به اجرا بگذارد، با دلسوزی این نقشه را خنثی کن و با کرامت و بزرگواری با وی معاشرت نما . هیچ نیرو و توانی به جز خدا نیست (پس از آن کمک بگیر) .»
امام سجاد علیه السلام در این فراز از رساله حقوق برای همسایگان اهمیت فوق‏العاده‏ای قائل گردیده و مراعات حقشان را سفارش نموده است . هدف از این تاکیدها و توصیه‏ها و اهتمام و عنایت‏به امور و شئون همسایگان ایجاد همبستگی اجتماعی و احیای اخوت دینی در میان «جوامع اسلامی‏» است تا در پرتو این انسجام، محبت و مودت شکل متقابل و فراگیری به خود گیرد و هرگونه اختلاف، بدبینی، بددلی و سوء تفاهم از دل‏ها رخت‏بربندد و مردم برای رشد فضایل و مکارم گام بردارند .
امام از پیروان خویش می‏خواهد وقتی مصائبی برای همسایه‏ای پیش می‏آید، او را تنها نگذارند و به امدادش بشتابند; زیرا وقتی فرد مصیبت دیده، خود را در توفانی از حوادث و بلایا مشاهده کرد، دچار فشار روحی و روانی شدیدی می‏شود و اگر با او همفکری و همکاری نشود و در جهت نجات دادن وی از شدائد و ناگواری‏ها اقدام نشود، هجوم ناگواری‏ها ذهن و دلش را پژمرده نموده و نشاط روحی و آرامش روانی را از وی سلب می‏کند; آدمی با این وضع ناگوار نمی‏تواند در امور اجتماعی و برنامه‏های انسان‏ساز اسلامی حضوری مؤثر و فعال داشته باشد .
به علاوه وقتی ما با همسایه خود ارتباط برقرار می‏کنیم، باید شئونات وی را کاملا حفظ کنیم و به گونه‏ای نباشد که در معاشرت با ما، ارج و منزلت اجتماعی وی تنزل یابد . رعایت این حقوق، غیر از آنکه شبکه روابط اجتماعی را در جامعه مسلمانان استحکام می‏بخشد و دوستی و عواطف عالی را بین آنان رواج می‏دهد، موجبات رشد، پویایی و کمال یابی آنان را فراهم می‏سازد .
البته حقوق مذکور متقابل است و مجاورت مسلمانان با یکدیگر تعهد ایجاد می‏کند . در رعایت‏حق همسایه هیچ کس نمی‏تواند ادعا کند به همکاری و مساعدت دیگران نیازی ندارد . (5) زیرا قرآن کریم می‏فرماید: «و تعاونوا علی‏البر والتقوی‏» (6) و در این همکاری در نیکی و تقوا، استثنا و تخصیص وجود ندارد .
قلمرو ممنوع
انسان باید متوجه این واقعیت‏باشد که نوع معاشرت با همسایگان، در روح و روانش اثر می‏گذارد .
مجاورت با افراد خاطی، گناهکار و اهل عصیان، دل را تیره می‏کند . شهید مطهری می‏گوید:
«انسان با روحی حساس و قابل تغییر آفریده شده است; به همین جهت، صلاح و فساد بدون آنکه خود اشخاص متوجه باشند، از فردی به فرد دیگر سرایت می‏کند . به تعبیر حضرت علی علیه السلام وقتی آدمی با افراد بد معاشرت و مجالست دارد، مثل این است که وی را در فراموشخانه ایمان برده‏اند زیرا حداقل به طور موقت و تا وقتی که با او مرتبط است، افکار و عقاید پاک خویش را از یاد می‏برد .» (7)
تحمل اذیت و آزار همسایه
گرچه به فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از موارد مهم شومی خانه‏ها، همسایه بد می‏باشد . (8) اما در منابع اسلامی بردباری نشان دادن در مقابل آزار همسایگان، از نشانه‏های ایمان معرفی شده است و امام علی علیه السلام می‏فرماید: «هر کس ناروایی همسایگان را تحمل کند، نیکی را تکمیل نموده است .» (9) امام سجاد علیه السلام فرموده‏اند: «رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: من و پیامبران قبل از من پیوسته گرفتار کسانی بودیم که ما را اذیت می‏کردند .» (10)
در سیره آن حضرت آمده است که اگرچه پیامبر صلی الله علیه و آله با اذیت و آزار همسایگان مواجه بود اما آن وجود مبارک با کرامتی فوق‏العاده در برابر این فشارها مقاومت نموده و شکیبایی نشان داد .
رفتار امام چهارم با دشمنان و کینه توزان با گذشت، نیکی، بخشش و احسان توام بوده است:
اسماعیل‏بن هشام مخزومی - والی مدینه - در اذیت و آزار امام چهارم بسیار مصر بود . این فرماندار که از سوی امویان به چنین سمتی برگزیده شده بود، در همسایگی امام سجاد علیه السلام سکونت داشت که حق جوار را نادیده گرفته، به نحوی که تمامی اهل محل از رفتارهای منفی وی به ستوه آمده بودند موقعی که ولید بن عبدالملک روی کار آمد، به دلیل اختلافاتی که پیش از رسیدن به قدرت با فرزند هشام داشت، او را از ولایت مدینه برکنار نمود و در سخنانی به مذمتش پرداخت و به مردم اعلام نمود: هرکس حقی دارد، از او بازپس گیرد . حتی دستور داد او را در ملا عام نگاه دارند تا همسایگان به تلافی اذیت‏هایی که از این فرماندار دیده‏اند، او را آزار دهند .
ابن هشام بیش از همه کس از امام زین‏العابدین علیه السلام - به دلیل عداوتی که با آن حضرت داشت - نگران بود و می‏گفت: من از هیچ کس جز علی‏بن الحسین نمی‏ترسم زیرا وی مرد صالحی است و خلیفه حرف او را درباره خلاف‏های من می‏پذیرد .
هنگامی که درپشت دیوار کاخ مروان قرار گرفته بود، امام چهارم همراه گروهی از اصحاب و یارانش بر او گذشت اما نه خود متعرض اسماعیل‏بن هشام گردید و نه اجازه داد یارانش بر او اعتراض کنند . حتی دستور داد کسی حق ندارد کلمه‏ای خشن و تند نسبت‏به این فرماندار برکنار شده به زبان جاری سازد . امام با او ملاقت نمود و با سیمای گشاده با وی روبه‏رو گردید و پیشنهاد کرد تا در مدت گرفتاریش در خصوص رفع حوائجش او را یاری دهد; حضرت خطاب به وی فرمود: «خدای تو را عافیت دهد . من از آنچه برایت روی داده ناراحتم، آنچه دوست داری از ما بخواه .» اسماعیل‏بن هشام از مشاهده این همه کرامت و محبت، پریشان گردید و بسیار خجالت کشید و با شگفتی و حیرت عرض کرد: الله اعلم حیث‏یجعل رسالته; خداوند بهتر می‏داند که رسالت‏خود را در کجا قرار دهد و به کسی که اراده‏اش تعلق گرفته است تفویض کند و بسپارد . (11)
احسان به همسایگان
از آنجا که از هر طرف خانه تا چهل منزل همسایه آدمی تلقی می‏گردد، امام سجاد علیه السلام اغلب اهل مدینه را همسایه خود می‏دانست و نیمه شب راهی خانه‏های آنان می‏گردید و هر آنچه لازم داشتند، در اختیارشان قرار می‏داد و قرضشان را می‏پرداخت .
در صد و هفتمین سوره قرآن (ماعون)، آیه هفتم چنین می‏خوانیم: «و یمنعون الماعون‏» ، منظور از ماعون (از ریشه معن) اشیاء جزئی و لوازمی عادی است که معمولا همسایگان به عنوان قرض یا تملک از یکدیگر می‏گیرند . رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرموده‏اند: «هر کس از همسایه‏اش ماعون (لوازم مورد احتیاج او) را منع کند و به عاریه ندهد، روز قیامت‏خداوند وی را از خیر محروم می‏کند و او را به خودش وا می‏گذارد . پس چه حال بدی خواهد داشت .» (12) امتناع از دادن چنین امکاناتی، عواقبی ناگوار در همین دنیا نیز خواهد داشت و بنا به فرمایش امام زین‏العابدین علیه السلام یکی از گناهانی که موجب خشکسالی می‏گردد، قرض ندادن اثاث و لوازم به افراد همسایه است . (13)
امام علی‏بن الحسین علیهما السلام می‏فرماید: «به درستی که نیازهای مردم به شما، از نعمت‏های الهی است; از روی آوردن حاجتمندان به سویتان، احساس ملال و ناراحتی نکنید .» (14)
امام سجاد علیه السلام از رد نمودن محرومان به شدت نهی می‏فرمود . سعید بن مسیب روایت کرده است:
روزی خدمت امام زین‏العابدین علیه السلام شرفیاب بودم، سائلی در زد . امام فرمود: «او را دست‏خالی رد نکنید .» (15)
روز جمعه‏ای حضرت، کنیزی را که سکینه نام داشت، فراخواند و به وی فرمود: «نباید محرومی از در خانه من عبور کند مگر آن که او را اطعام نمایید، آخر امروز جمعه است!» ابوحمزه ثمالی که این ماجرا را نقل کرده است، می‏گوید: عرض کردم ای مولای من! همه آنان استحقاق ندارند . امام فرمود: «از آن خوف دارم که بعضی از افراد سائل مستحق باشند و ما او را غذا ندهیم و دست رد برسینه‏اش بزنیم و در نتیجه آنچه بر یعقوب و اهل بیت او نازل گردید، بر ما هم فرود آید . به آنها اطعام کنید .» (16)
به راستی محروم نمودن فقیر محتاج و کمک نکردن به او، از جمله عوامل زوال نعمت و فرا رسیدن خشم خداست . در روایتی چنین می‏خوانیم:
چون بنیامین از پیش حضرت یعقوب رفت، آن پیامبرخدا ندا کرد: پروردگارا! مرا رحم نمی‏فرمایی، دو نور چشم و دو فرزندم را از من گرفتی . خداوند به وی وحی نمود: یاد آور زمانی را که گوسفندی ذبح کردی و آن را بریان نمودی و خوردی و آن همسایه روزه‏دار خویش را از آن محروم کردی و او با حالت گرسنه در بستر خود خوابید . (17)
در روایت دیگری آمده است: یعقوب بعد از این ابتلا، همیشه از منزلش هر چاشتگاه تا یک فرسنگی فریاد می‏زد: هر کس صبحانه خواهد، به خانه من بیاید . و در شامگاه هم فریاد می‏زد: کسی که شام می‏خواهد، به خانه من وارد شود . و نیز ندا می‏داد: ای همسایگان! بیایید با من هم‏غذا شوید . (18)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده‏اند: «به من ایمان نیاورده است کسی که جامه‏ای داشته باشد و همسایه‏اش از آن محروم باشد .» (19) چهارمین فروغ امامت نیز هشدار داده‏اند: «اگر فردی بیش از نیاز خود پوشاک داشته باشد و بداند کسانی در همسایگی او هستند که به آن نیاز دارند و به آنان ندهد، خداوند وی را در آتش جهنم خواهد افکند .» (20)
امام سجاد در سیره عملی بخشنده‏تر از همه مردم عصر خویش بود و نسبت‏به فقیران و مستمندان توجه ویژه مبذول می‏داشت . حضرت از لباس‏هایی که خود برتن می‏نمود، به محرومان صدقه می‏داد . در زمستان لباس خز برتن می‏نمود اما تابستان که فرا می‏رسید، یا آن را به فقیران اهداء می‏نمود و یا می‏فروخت و پولش را به آنان می‏داد و بارها می‏فرمود: «از پروردگار خویش خجالت می‏کشم از پول لباسی ارتزاق کنم که با آن جامه، خداوند را عبادت کرده‏ام .» (21)
محبوب‏ترین چیز از نظر امام «صدقه پنهانی‏» بود، بارها در ظلمت‏شب از خانه بیرون می‏آمد و در محلات مدینه هدایا و عطایای خویش را به مستمندان می‏رسانید، در حالی که صورتش پوشیده بود . اهل محل و فقیران به این وضع عادت کرده بودند، از این رو بر در خانه‏های خویش می‏ایستادند و چون امام را مشاهده می‏نمودند، خوشحال می‏شدند و به یکدیگر مژده می‏دادند . ابن عایشه می‏گوید از مردم مدینه شنیدم: «صدقه نهانی از ما قطع نشد مگر وقتی که علی‏بن الحسین علیهما السلام از دنیا رفت .» گروهی از مردم این شهر از همین راه روزگار می‏گذرانیدند و نمی‏دانستند چه کسی وسایل زندگی آنان را فراهم می‏کند . (22)
امام سجاد علیه السلام همه روزه در مدینه اطعام عمومی می‏نمود و هنگام ظهر در منزل خویش بار عام می‏داد و صد خانوار را به طور پنهانی اداره می‏نمود که هر خانوار، خود شامل چندین نفر بودند . برای مستمندان محل سکونت‏خویش (مدینه) احترام قائل بود و هرگاه به محرومی چیزی می‏داد، آن را می‏بوسید تا اثر ذلت و نیازمندی را در او احساس نکند . بر سر سفره امام علیه السلام یتیمان، بیچارگان، از کار افتادگان و مستمندانی که هیچ راهی برای ادامه زندگی نداشتند، حضور می‏یافتند . و خود شخصا به دست مبارک از آنان پذیرایی می‏نمود و تا آنجا حال فقرا را مراعات می‏نمود که راضی‏نبود محصول نخل‏ها را شب هنگام که آنان حضور نداشتند، جمع آوری کند تا مبادا از خرماهای این درختان محروم بمانند . (23)
همسایه در دعاهای امام علیه السلام
در فقره 21 از دعای شانزدهم صحیفه سجادیه، امام سجاد علیه السلام خداوند را ستایش می‏نماید که چه زشتی‏های بسیاری از گناهان را بر دیده‏های همسایگان آشکار نگردانید . در فرازی از دعای سی و دوم نیز به این موضوع اشاره شده است . (24)
دعای بیست و ششم به همسایگان و دوستان اختصاص دارد . در نخستین فراز این دعا آمده است:
اللهم صل علی محمد و آله و تولنی فی جیرانی و مولی العارفین بحقنا والمنابذین لاعدائنا بافضل ولایتک و وفقهم لاقامة سنتک والاخذ بمحاسن ادبک فی ارفاق ضعیفهم و سد خلتهم و عیادة مریضهم و هدایة مسترشدهم و ستر عواراتهم و نصرة مظلومهم و حسن مواساتهم بالماعون .
در این مضامین عالی و با طراوت، امام پس از درود فرستادن بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و آل پاکش در قالب «دعا» نکات مهم اعتقادی، سیاسی، اخلاقی و حقوقی را مطرح می‏فرمایند:
1 . یاری، رعایت و مساعدت همسایگان و دوستانی که به حق خاندان عترت معرفت دارند و با چنین بصیرتی، محب ائمه و دشمن دشمنان خاندان نبوتند .
2 . امام از خداوند می‏خواهد همسایگان سنت الهی را اقامه نمایند، محاسن اخلاقی و دینی را با عنایت‏به فقرا پیش گیرند و در رفع حوائج آنان، عیادت بیماران و راهنمایی و ارشاد به راه صلاح، بکوشند و حق خیرخواهی و صلاح اندیشی را چون باهم مشورت کنند، به جای آرند .
دعای چهل و چهارم را اگرچه حضرت زین‏العابدین علیه السلام هنگام دخول ماه مبارک رمضان بر زبان مقدس خویش جاری نموده و توسط مضامین آن با خدای خویش به راز و نیاز پرداخته‏اند، اما در این قلمرو نیز حضرت همسایگان را فراموش ننموده‏اند و در فرازی از آن فرموده‏اند:
«... [اللهم] و وفقنا فیه لان نصل ارحامنا بالبر و ان نتعاهد جیراننا بالافضال والعطیة; پروردگارا! در این ماه مبارک، ما را به صله رحم و نیکی و احسان در حق ارحام موفق ساز و هم [کرم کن] و توفیق ده که با همسایه به عطا، فضل و بخشش پردازیم .» (25)
امام در این مضامین نیز پیروان خود را به موضوعی جالب، توجه می‏دهد: «حسن سلوک با همسایگان‏» و این موضوع نباید به زبان منحصر شود بلکه در رفتار، اعمال و امکانات و استفاده از آنها باید چنین خصوصیتی را بروز دهیم .
درخت دوستی بنشان، که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن، که رنج‏بی‏شمار آرد
پی‏نوشت‏ها:
1 . کافی، ج 3، ص 333; امالی، شیخ مفید، ص 205، الروضة من الکافی، ج 2، ص 51 و 52; تحف العقول، ص 29; تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 201 و 202 .
2 . الامام‏زین‏العابدین، علامه‏عبدالرزاق‏مقرم، ص‏149 .
3 . تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطایی، ج 1، ص 107 .
4 . رساله حقوق، به اسنادی از ابوحمزه ثمالی، توسط شیخ صدوق روایت گردیده است: (خصال، ص 50) . منابع دیگری که آن را نقل کرده‏اند، عبارتند از: من لایحضره الفقیه، صدوق; تحف العقول، ابن شعبه حرانی; مستدرک الوسایل، محدث نوری; فلاح السائل، ابن طاووس
5 . با الهام از خطبه 214 نهج‏البلاغه و حکمت‏ها و اندرزها، شهید مطهری، ص 89 .
6 . مائده/آیه 2 .
7 . حکمت‏ها و اندرزها، ص 281 .
8 . حلیة‏المتقین، ص 245 .
9 . درة‏البیضاء، سید کاظم وفایی همدانی، ص 107 .
10 . علل الشرایع، ص 26 .
11 . طبقات، ابن سعد، ج 5، ص 220; تاریخ طبری، ج 6، ص 536 .
12 . تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 679; من لایحضره الفقیه، باب المناهی .
13 . معانی الاخبار، صدوق، ص 78; الامام زین‏العابدین، مقرم، ص 149 .
14 . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 74، ص 130 .
15 . کافی، ج 4، ص 15 .
16 . دارالسلام، نوری، ج 2، ص 14; الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیه، شیخ حر عاملی، ترجمه زین‏العابدین کاظمی خلخالی، ص 43 و 44 .
17 . اصول کافی، کتاب العشره، باب حق الجوار، ج 4، ص 491; المخازن، ج 1، ص 145; تفسیر برهان، ج 2، ص 243; وافی، ج 1، ص 350; المحجة البیضاء، ج 3، ص 426 .
18 . وافی، ج 1، ص 35; ذخیرة‏العباد، جزء سوم، ص 53; سیری در نماز، حسین انصاریان، ص 21 .
19 . مستدرک الوسایل، ج 2، ص 80; الحیاة، ج 1، ص 237 .
20 . مجموعه ورام، ج 2، ص 47 .
21 . ناسخ التواریخ، ج 1، ص 67 .
22 . بحارالانوار، ج 67، ص 89; الاتحاف بحب الاشراف، ص 49 .
23 . تحلیلی از زندگی امام سجاد علیه السلام، ج 1، ص 128 - 126 .
24 . الدلیل الی موضوعات الصحیفة السجادیه، محمدحسین مظفر، ص 282 .
25 . در ترجمه عبارات صحیفه سجادیه از ترجمه مهدی الهی قمشه‏ای و نیز صدرالدین بلاغی استفاده شده است .


امام سجاد (ع) فاتح قلبها


منابع مقاله:
ماهنامه کوثر، شماره 57، پاک‏نیا، عبدالکریم؛

مقدمه
بی‏تردید یکی از مهم‏ترین رازهای توفیق پیشوایان معصوم علیهم السلام در طول حیات و بعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوی و شخصیت والایشان در قلوب انسان‏های مشتاق فضائل و کمالات بوده است . از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام هرکدام در عصر خویش به عنوان اسوه کامل انسانیت و بارزترین نمونه کمالات و صفات انسانی بوده‏اند و عموم مردم فطرتا چنین صفاتی را دوست دارند; به این جهت، به امامان معصوم علیهم السلام به دیده محبت و عشق می‏نگریسته‏اند . حتی دشمنان آن بزرگواران با اعتراف به این حقیقت انکارناپذیر، بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب و افتخارات آنان را به دیگران یادآور شده‏اند .
در این فرصت، مروری کوتاه بر جایگاه معنوی حضرت زین‏العابدین علیه السلام در جامعه و برخی علل محبوبیت آن پیشوای راستین خلق در دلهای مشتاق، خواهیم داشت‏باشد که ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و خرافه‏ها زدوده و در پرتو دوستی اهل بیت علیهم السلام گامهای سعادت آفرین به سوی کمال برداریم . ان شاء الله
ناگفته نماند که مقصود ائمه اطهار علیهم السلام جلب رضایت مخلوق در مقابل سخط و خشم خالق نبوده است; زیرا:
الف) ساختار شخصیت آن بزرگواران و رفتار و کردارهای پسندیده‏شان طبیعتا با فطرت مردم سازگار بوده و انسان‏های پاک فطرت و عموم مردم عادی به دیده محبت و احترام به آنان می‏نگریستند .
ب) چون امامان معصوم علیهم السلام برای هدایت مردم و پیشبرد مقاصد الهی خود به مقبولیت اجتماعی نیاز داشتند تا آنجا که اهداف الهی و اصول مسلم اسلام اجازه می‏داد، سعی می‏کردند افکار عمومی و رضایت مردم را در راستای ارزش‏های معنوی جلب کرده و آنان را در مقابل اهل باطل بسیج نمایند . چنان‏که بارها از این نیروی عظیم بر ضد ستمگران و زورگویان بهره می‏بردند .
البته هرگاه هم که مردم آن بزرگواران را همراهی نمی‏کردند، ائمه اطهار علیهم السلام به دنبال اهداف الهی خود می‏رفتند و از مردم زمانه خود که جانب باطل را انتخاب کرده بودند، فاصله می‏گرفتند .
به همین علت امام سجاد علیه السلام به مردی که می‏گفت: «اللهم اغننی عن خلقک; خدایا! مرا از این مردم بی‏نیاز کن .» اعتراض کرده و فرمود:
«بی‏نیازی از مردم، ممکن نیست و انسان در هر صورت در زندگی دنیوی به ارتباط مردم نیاز دارد بلکه چنین دعا کن: اللهم اغننی عن شرار خلقک; (1) خدایا! مرا از مردم شرور و بدسرشت‏بی‏نیاز کن .»
جوانمردی و ایثار
از عوامل مهمی که شخصیت والای حضرت سجاد علیه السلام را در منظر دیگران محبوب ساخته بود و اطرافیان، دوستان، غلامان و کنیزان آن حضرت با تمام وجود به امام عشق می‏ورزیدند، خصلت پسندیده «عفو، گذشت و جوانمردی‏» بود . در این راستا امام سجاد علیه السلام از یک شیوه کارآمد و پسندیده تربیتی بهره می‏گرفت . امام صادق علیه السلام فرمود: در طول ماه مبارک رمضان، حضرت علی بن الحسین علیه السلام در مورد غلامان و کنیزان و سایر زیردستان خود روش عفو و گذشت را به کار می‏گرفت‏به این ترتیب که هرگاه غلامان و کنیزان آن حضرت خطائی را مرتکب می‏شدند، آنان را تنبیه نمی‏کرد .
آن حضرت فقط خطاها و گناهان آنان را در دفتری ثبت کرده و تخلفات هرکس را با نام و موضوع تخلف مشخص می‏نمود . در آخر ماه همه آنان را جمع کرده و در میان آنان می‏ایستاد . آنگاه از روی نوشته، تمام خطاها و اشتباهاتشان را که در طول ماه رمضان مرتکب شده بودند، برایشان یادآور می‏شد و به تک تک آنان می‏فرمود: فلانی! تو در فلان روز و فلان ساعت تخلفی کردی و من تو را تنبیه نکردم، آیا به یاد می‏آوری؟! فرد خطاکار هم می‏گفت: بلی، ای پسر رسولخدا! و تا آخرین نفر این مطالب را متذکر می‏شد و آنان به اشتباهات و خطاهای خود اعتراف می‏کردند .
آنگاه به آنان می‏فرمود: با صدای بلند به من بگویید: ای علی بن الحسین! پروردگارت تمام اعمال و رفتار تو را نوشته است چنان‏که تو اعمال ما را نوشته‏ای; نزد خداوند نامه اعمالی هست که با تو به حق سخن می‏گوید و هیچ عمل ریز و درشتی را فروگذاری نمی‏کند، و هرچه انجام داده‏ای، به حساب آورده و تمام اعمالت را نزد او حاضر و آماده خواهی یافت، همچنان‏که ما اعمال خود را در نزد تو آماده و ثبت‏شده دیدیم . پس ما را ببخش همان طور که دوست داری خدا تو را ببخشد .
ای علی بن الحسین! به‏یاد آر، آن حقارت و ذلتی را که فردای قیامت در پیشگاه خدای حکیم و عادل خواهی داشت; آن پروردگار عادل و حکیمی که ذره‏ای و کمتر از ذره‏ای به کسی ستم روا نمی‏دارد و اعمال بندگان را همچنان‏که انجام داده‏اند، به آنان عرضه خواهد کرد و حسابگری و گواهی خدا کافی است . پس ببخش و عفوکن تا پادشاه روز قیامت از تو عفو کرده و درگذرد . چنان که خودش در قرآن می‏فرماید:
«ولیعفوا و لیصفحوا الا تحبون ان یغفرالله لکم والله غفور رحیم‏» ; (2) باید ببخشند و عفو کنند . آیا دوست ندارید خداوند شما را بیامرزد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است .
امام سجاد علیه السلام این کلمات را برای خویش و غلامان و کنیزانش تلقین می‏کرد و آنان باهم تکرار می‏کردند و خود امام علیه السلام که درمیان آنان ایستاده بود، می‏گریست و با لحنی ملتمسانه می‏گفت:
«رب! انک امرتنا ان نعفوا عمن ظلمنا فنحن قد عفونا عمن ظلمنا کما امرت، فاعف عنا فانک اولی بذلک منا و من المامورین; (3) پروردگارا! تو به ما فرمودی از ستمکاران خویش درگذریم، همان طور که فرمودی، ما از کسانی که به ما ستم کرده‏اند، درگذشتیم، توهم از ما درگذر! که در عفوکردن از ما و از تمام ماموران برتری .»
پس از این برنامه عرفانی و تربیتی، امام سجاد علیه السلام خطاب به خدمتگزاران خویش می‏فرمود:
من شما را عفو کردم، آیا شما هم من و بدرفتاری‏های مرا که فرمانروای بدی برای شما و بنده فرومایه‏ای برای فرمانروای بخشاینده عادل و نیکوکار بوده‏ام، بخشیدید؟!
همگی یکصدا می‏گفتند: با اینکه ما از تو، جز خوبی ندیده‏ایم، تو را بخشیدیم . آنگاه به آنان می‏فرمود: بگویید: خداوندا! از علی بن الحسین درگذر! ، همان طور که او از ما درگذشت . او را از آتش جهنم آزاد کن، همان طور که او ما را از بردگی آزاد کرد . آنان دعا می‏کردند و امام چهارم علیه السلام آمین می‏گفت و در پایان می‏فرمود: بروید! من از همه شما عفو کردم و آزادتان می‏کنم به امید اینکه خدا نیز عفو کرده و آزادم کند .
حضرت زین العابدین علیه السلام در روز عید فطر آنقدر به خدمتگزاران خود جایزه و هدیه می‏بخشید که از دیگران بی‏نیاز می‏شدند . سیره امام سجاد علیه السلام چنان بود که هرگاه بنده‏ای را در اول سال یا وسط سال مالک می‏شد، بعد از یک دوره آموزش و اعمال شیوه‏های تربیتی صحیح، در شب عید فطر آزادش می‏کرد . آن بزرگوار بندگان سیاه را که هیچ‏گونه نیازی به آنان نداشت، می‏خرید و در عرفات بعد از مراسم عرفه همراه هدایای قابل توجهی آزادشان می‏ساخت . (4) و به این ترتیب امام، بردگان را نه تنها در بعد جسمانی بلکه از افکار و اندیشه‏های خرافی، جهل و غفلت رها می‏ساخت . لذا تربیت‏یافتگان مکتب حضرت علی بن الحسین علیه السلام از ذلت غفلت و خرافه پرستی به اوج عزت معنوی و عرفانی نائل می‏شدند . و بیچاره‏ترین بردگان عصر آن حضرت در اثر ارتباط با درگاه امامت، به رهبران جامعه و عارفان خداجوی و عالمان ربانی مبدل می‏گشتند .
سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، ابواسحاق بن عبدالله سبیعی، سالم بن ابی حفصه، شرحبیل بن سعد، عبدالله بن دینار، ابوخالد کابلی، محمد بن شهاب زهری، معروف بن خربوذ مکی، یحیی بن ام طویل، حبابه والبیه و ... (5) از جمله تربیت‏یافتگان مکتب حضرت سجاد علیه السلام می‏باشند .
این شیوه خداپسندانه امام چهارم علیه السلام موجب شد که دوست و دشمن، کوچک و بزرگ و مرد و زن از اعماق وجود خویش آن حضرت را دوست‏بدارند . آری محبوبیت اجتماعی آن حضرت، رهین کردارهای انسانی و کمالات الهی‏اش بود تا آنجایی که خلفای بنی امیه نیز به آن اعتراف می‏کردند .
ابن شهر آشوب می‏گوید: امام سجاد علیه السلام در نزد عمر بن عبدالعزیز (هفتمین خلیفه اموی) حضور داشت; هنگامی که آن حضرت از نزد او بلند شده و بیرون رفت، عمر بن عبدالعزیز رو به اطرافیانش کرده و گفت: بهترین و شریف‏ترین مردم به نظر شما امروزه کیست؟ همه گفتند: شما ای خلیفه! او گفت: نه، هرگز! بهترین و شریف‏ترین مردم همین فردی است که الآن از حضور ما بیرون رفت! او چنان قلبها را به خود متمایل ساخته است که همه دوست دارند مثل او باشند اما او هیچگاه آرزو نمی‏کند که به جای یکی از ماها باشد . (6)
خدمتگزاری به نیازمندان
حضرت علی بن الحسین علیه السلام در عرصه خدمت‏به محرومان آنچنان درخشیده، که موجب اعجاب و شگفتی همگان گردید و آنان خواهی، نخواهی دوستدار حقیقی امام سجاد علیه السلام گردیدند .
زمانی که تاریکی شب همه جا گسترده می‏شد و چشمهای مردم به خواب می‏رفت، آن حضرت اموال موجود خود را از درهم و دینار جمع می‏کرد و نان و آذوقه را که فراهم کرده بود، برمی‏داشت و شبانه به منزل محرومان و بینوایان می‏شتافت . آن حضرت در حالی که صورت خود را پوشانده بود آذوقه‏ها و هدایا را به دوش می‏کشید و در سطح گسترده‏ای به بیچارگان مساعدت می‏نمود .
امام باقر علیه السلام فرمود: «کان علی ابن الحسین علیه السلام یحمل جراب الخبز علی ظهره باللیل فیتصدق; (7) پیشوای چهارم علیه السلام کیسه‏های نان را در شبهای تاریک به دوش می‏کشید و به فقرا و نیازمندان تصدق می‏نمود .» و بر این اندیشه پافشاری می‏کرد که: «ان صدقة السر تطفی‏ء غضب الرب; (8) صدقه پنهانی، خشم خداوند را فرو می‏نشاند .»
محمد بن اسحاق می‏گوید: عده‏ای از نیازمندان مدینه عادت کرده بودند که در ساعات معینی از شب، مرد ناشناسی به کمک آنان بیاید و او را به عنوان صاحب انبان به همدیگر معرفی می‏کردند . و آنان تا روز شهادت امام زین‏العابدین علیه السلام وی را نمی‏شناختند . (9)
امام باقر علیه السلام فرمود: پدرم حضرت علی بن الحسین علیه السلام دوبار برای خدا اموال خود را احسان نمود . (10)
امام سجاد علیه السلام همواره می‏فرمود: «سادة الناس فی الدنیا الاسخیاء و سادة الناس فی الاخرة الاتقیاء; (11) سرور و آقای مردم در دنیا سخاوتمندان و بخشندگان هستند و در جهان آخرت، پرهیزگاران سرآمد دیگران خواهند بود .»
زیباترین شیوه معاشرت
در اینجا به برخی از رفتارهای پسندیده امام سجاد علیه السلام که در جذب قلوب و صید دلهای مردم تاثیر فراوان داشته است، اشاره می‏کنیم:
1 . زمخشری نقل کرده است: هنگامی که یزید بن معاویه عامل جنایتکار خود مسرف بن عقبه را به مدینه فرستاد و لشکر وی به قتل و غارت اهل مدینه پرداختند . حضرت زین‏العابدین علیه السلام چهارصد نفر از بانوان بی‏پناه را پناه داد و آن حضرت در کمال سخاوت و جوانمردی از آنان پذیرایی نمود . هنگامی که لشکر مسلم بن عقبه از مدینه بیرون رفت، آن بانوان گفتند: به خدا قسم! در کنار پدر و مادرمان این چنین زندگانی خوش و آرامش روحی و روانی نداشته‏ایم که در سایه عطوفت و محبت این مرد شریف (حضرت سجاد علیه السلام) در این مدت بحرانی این چنین در آرامش و در کمال احترام به سر بردیم . (12)
2 . امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت سجاد علیه السلام هرگاه مسافرت می‏رفت، سعی می‏کرد با کاروانی سفر کند که او را نشناسند و شرط می‏کرد که در طول سفر یکی از خدمتگزاران به همسفرانش باشد . یک بار که با افرادی ناشناس به مسافرت رفته بود، مردی آن حضرت را دیده و شناخت، بعد به دیگر دوستانش گفت: آیا می‏دانید این آقا که به شما خدمت می‏کند، کیست؟ گفتند: نه، نمی‏شناسیم . آن مرد گفت: این شخص حضرت علی بن الحسین علیه السلام است! اهل کاروان که این جمله را شنیده و امام را شناختند، یکدفعه از جای خود برخاسته و دست و پای حضرتش را بوسیدند و عرضه داشتند:
ای فرزند رسول خدا! آیا می‏خواهی ما را آتش جهنم فراگیرد؟! اگر خدای نکرده از دست و زبان ما خطائی سر می‏زد و به شما جسارتی می‏کردیم، آیا ما تا ابد هلاک نمی‏شدیم؟! چه انگیزه‏ای باعث‏شد که شما به صورت ناشناس به ما خدمت کنید؟
امام سجاد علیه السلام فرمود: «هنگامی که من با عده‏ای آشنا به مسافرت رفتم، آنان به خاطر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیش از استحقاق من، برایم خدمت کرده، عطوفت و مهربانی نثارم کردند . به همین جهت، به صورت ناشناس آمدم که مبادا شما نیز بیش از حد بر من احترام کنید . و ناشناس بودن را بهتر می‏پسندم .» (13)
بی تردید این سیره پسندیده حضرت سجاد علیه السلام برگرفته از کلام حضرت خاتم الانبیاء، صلی الله علیه و آله وسلم می‏باشد که فرمود:
«من اعان مؤمنا مسافرا فرج الله عنه ثلاثا و سبعین کربة; (14) هرکس به یک مؤمن مسافر یاری و خدمت نماید، خداوند متعال هفتاد و سه بلا و اندوه را از او زایل خواهد کرد .»
3 . علی بن عیسی اربلی می‏نویسد: روزی امام سجاد علیه السلام از مسجد بیرون آمد و با مردی که با آن حضرت عداوت دیرینه داشت، مواجه شد . مرد همین‏که چشمش به امام افتاد، به حضرت زین‏العابدین علیه السلام جسارت کرده و دشنام و ناسزا گفت . یاران و غلامان امام علیه السلام خواستند که آن شخص را تادیبش کنند . اما حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرمود: با او کاری نداشته باشید . آنگاه به او نزدیک شده و گفت: آنچه از صفات و کارهای ما برتو پوشیده است، بیشتر از آن است که تو مطلع هستی! سپس با مهربانی و عطوفت تمام فرمود: الک حاجة نعینک علیها; آیا مشکلی داری که ما در حل آن تو را یاری نماییم؟!
مرد با مشاهده این رفتار انسانی، از کرده خود شرمسار گردید . اما امام چهارم علیه السلام او را نوازش کرده و عبای ارزشمند خود را به همراه هزار درهم به وی بخشید . بعد از آن واقعه، آن مرد شدیدا به امام علاقه‏مند گردید و در هرکجا که می‏رسید، به بیان فضائل و مناقب آن حضرت می‏پرداخت و خطاب به حضرتش می‏گفت: به راستی که تو از فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هستی . (15)
این رفتارهای آموزنده و انسانی موجب شده بود که مخالف و موافق، آن حضرت را از اعماق وجودشان دوست‏بدارند و به شخصیت والای امام سجاد علیه السلام به دیده احترام و عظمت‏بنگرند .
راز محبوبیت اجتماعی
محمد بن مسلم بن شهاب زهری (16) روزی با حالتی افسرده و اندوهگین به حضور امام سجاد علیه السلام آمد . وقتی امام علت ناراحتی وی را پرسید، گفت: اندوه من از سوی برخی مردم به ویژه افرادی است که به آنان خدمت کرده‏ام ولی آنها برخلاف انتظارم به من حسد ورزیده و چشم طمع در اموالم دوخته‏اند .
امام چهارم علیه السلام رهنمودهای راهگشایی به وی ارائه فرموده و سپس افزود:
«احفظ علیک لسانک تملک به اخوانک; اگر از زبانت مواظبت کنی، همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود [و تو را دوست‏خواهند داشت] .»
سپس فرمود: «زهری! کسی که عقلش کامل‏ترین اعضاء وجودش نباشد، با کوچک‏ترین اعضایش (زبان) هلاک می‏شود .»
حضرت سجاد علیه السلام مهم‏ترین رمز توفیق در زندگی را، تواضع و احترام به دیگران دانسته و می‏فرماید: «اگر دیدی که مسلمانان تو را احترام می‏کنند و مقامت را بزرگ می‏شمارند، بگو آنها بزرگوارند که با من چنین رفتار می‏کنند و اگر از مردم نسبت‏به خود بی توجهی مشاهده کردی، بگو از من خطایی سرزده که مستوجب چنین بی‏احترامی شده‏ام . هرگاه چنین اندیشیده باشی و طبق این تفکر عمل کنی، خداوند متعال زندگی را برتو آسان کرده، دوستانت زیاد و دشمنانت‏به حداقل خواهند رسید . در این صورت نیکی‏های دیگران تو را خوشحال می‏کند و از بدی و اذیت‏های آنان آزرده نخواهی شد .» (17)
در اوج محبوبیت
داستان معروف امام سجاد علیه السلام هنگام زیارت بیت الله الحرام دلیل واضحی بر جایگاه والای معنوی و اجتماعی آن حضرت در عصر خود می‏باشد . خلاصه آن ماجرا چنین است:
در زمان خلافت عبدالملک بن مروان سالی پسرش هشام بن عبدالملک (18) به زیارت خانه خدا رفت . اما در اثر ازدحام جمعیت نتوانست «حجرالاسود» را زیارت کند و کوشش اطرافیانش نیز در این زمینه نتیجه‏ای نداشت . ناگزیر برای او در کنار کعبه تختی نصب کردند و وی در آنجا نشسته و به تماشای حجاج و طواف کنندگان پرداخت . اطرافیان شامی او نیز در کنارش گرد آمده و به اجتماع پرشکوه حج نظاره می‏کردند . در همین حال، ناگهان حضرت سجاد علیه السلام پدیدار شد; آن حضرت که در میان جمعیت‏با سیمایی زیبا و وجودی نورانی همچون ستاره‏ای می‏درخشید، گرد خانه خدا طواف کرد و هنگامی که به حجرالاسود نزدیک شد، مردم با کمال احترام و تواضع راه را بر امام بازکردند و حضرت به راحتی حجرالاسود را زیارت نمود .
این منظره که هشام و اطرافیانش را به حیرت واداشته بود، موجب شد تا یکی از شامیان از هشام بپرسد که: این شخص با عظمت کیست که مردم این چنین احترامش می‏کنند؟ اما هشام به جهت اینکه شامیان آن حضرت را نشناسند، پاسخ داد: من هم نمی‏شناسم! «فرزدق‏» شاعر که در آنجا حاضر بود، بلند شده و با جرئت تمام گفت: اما من او را می‏شناسم!
گفت: من می‏شناسمش نیکو
زو چه پرسی، به سوی من کن رو
اگر هشام او را نمی‏شناسد، من آن جوان زیبا روی و نورانی چهره را خوب می‏شناسم . مرد شامی گفت: او کیست ای ابو فراس؟! فرزدق در پاسخ آن مرد شامی قصیده معروف خود را در چهل بیت‏سرود; از جمله اینکه:
هذا الذی تعرف البطحاء و طاته
و البیت‏یعرفه و الحل و الحرم
این کسی است که سرزمین پاک مکه قدر و منزلت او را می‏شناسد و خانه کعبه، حل و حرم او را می‏شناسند .
هذا ابن خیر عبادالله کلهم
هذا التقی النقی الطاهر العلم
این فرزند بهترین بندگان خداست . این جوان پاک و پاکیزه و پیراسته و شناخته شده است .
هذا ابن فاطمة ان کنت جاهله
بجده انبیاء الله قد ختموا
این فرزند فاطمه است . اگر او را نمی‏شناسی، او کسی است که جدش خاتم الانبیاء می‏باشد .
... او از خاندانی است که محبت ایشان، دین و دشمنی با آنان، کفر و نزدیک شدن به آنان، پناهگاه و نجات بخش است .
هرکسی خدای را بشناسد، نیاکان او را نیز نیک می‏شناسد که دین اسلام از خانه او به سایر مردم رسیده است ...
هشام بن عبدالملک بعد از شنیدن این قصیده، خشمگین شد و حقوق فرزدق را از بیت المال قطع نموده و او را در عسفان (بین مکه و مدینه) زندانی کرد . حتی در اعتراض به فرزدق گفت: تو تا به حال برای ما چنین مدحی نگفته‏ای! فرزدق گفت: تو نیز جدی مثل جد او و پدری مثل پدر او و مادری مثل مادر او بیاور تا من شبیه این ابیات را در مورد شما نیز بسرایم .
بعد از این ماجرا، امام سجاد علیه السلام دوازده هزار درهم برای فرزدق فرستاد و فرمود: ای ابوفراس ما را معذور دار; اگر بیش از این مقدورمان بود، برایت می‏فرستادیم .
اما او نپذیرفت و گفت: ای پسر رسول خدا! آنچه من گفتم، به خاطر جایزه نبوده بلکه برای رضای خدا و رسولش بوده است . من پاداشی از شما نمی‏خواهم .
امام دوباره آن اموال را برای فرزدق فرستاد و فرمود: «خداوند مکان و منزلت و نیت تو را می‏داند، به حق من آن را قبول کن .» و فرزدق آن را پذیرفت . (19)
پی‏نوشت‏ها:
1 . تحف‏العقول، ص 287 .
2 . سوره نور، آیه 22 .
3 . بحارالانوار، ج 46، ص 104 .
4 . اقبال الاعمال، ج 1، ص 446 .
5 . رجال الشیخ، اصحاب علی بن الحسین (ع) .
6 . مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 167 .
7 . بحارالانوار، ج 46، ص 88 .
8 . مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 153 .
9 . همان
10 . همان، ص 154 .
11 . روضه الواعظین، ج 2، ص 385 .
12 . منتهی الآمال، ج 2، ص 8 .
13 . وسائل الشیعه، ج 11، ص 430 .
14 . همان، ص 429 .
15 . کشف الغمه، ج 2، ص 101 .
16 . وی در ابتدا از علمای اهل سنت‏بود اما در اثر معاشرت با امام چهارم (ع) و نیل به بهره‏های شایان علمی و انسانی از محضر امام سجاد (ع)، به آن حضرت علاقه شدیدی پیدا کرد و از امام همیشه با لقب «زین‏العابدین‏» یاد می‏نمود .
17 . الاحتجاج، ج 2، ص 319 .
18 . وی از سال 105 تا 125 ه . زمام حکومت را به دست گرفت . از آنجایی که امام چهارم (ع) در سال 95 ه . توسط ولیدبن عبدالملک به شهادت رسید، هشام بن عبدالملک جانشین خلیفه به شمار می‏آمده است .
19 . مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 169 .