پدیدآورنده: محمود مهدیپور ،
مطلع
اختصاص دفتری از فرهنگ کوثر به هر کدام از پیشوایان پاک و آینهداران جلال و جمال الهی، مصوبهای بود که همزمان با طلوع نشریه در افق مطبوعات کشور، در جمع مسؤولان این کاروان فرهنگی مطرح گردید . تاکنون ویژه نامههایی مخصوص پیامبر گرامی اسلام، حضرت فاطمه علیها السلام، غدیر، امام علی، امام حسن، امام حسین، امام صادق و امام کاظم علیهم السلام با یاری اهل قلم حوزه مقدس قم انتشار یافته است . گرچه نسبتبه ساحت قدس آن بزرگواران باید گفت: «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل» و «چه نسبتخاک را با عالم پاک» ولی دلخوشیم که با این ویژهنامهها آینه خرد و شکسته خود را فراروی آفتاب انوار عترت علیهم السلام بگیریم . این شماره از «نشریه» به زندگی حضرت علی بن الحسین علیه السلام، امام حماسه و عرفان و آزادی اختصاص یافته است . ما اگر بتوانیم محورهای پژوهشی و راهکارهای معرفت این یادگار سیدالشهدا و عصاره عاشورا را در دیدرس شیفتگان آن بزرگوار قرار دهیم، خدای را شاکریم و شفاعت آن «زین المجتهدین» را امید میبریم .
1) چرا امام، «سجاد» لقب یافت؟
جابر جعفی از حضرت باقرالعلوم علیه السلام بازگو میکند که فرمود:
- پدرم، هیچ یک از نعمتهای الهی را یاد نمیکرد، مگر آنکه سر به سجده مینهاد .
- هیچ حادثه ناگواری از او رد نمیشد، جز آنکه سجده میکرد .
- هیچ نیرنگ حیلهگری از او دفع نمیگردید، مگر آنکه سر به سجده مینهاد .
- از هیچ نماز واجبی فراغت نمییافت، مگر اینکه به سجود میرفت .
- هرگز موفق به اصلاح و آشتی بین دو نفر نمیشد، جز آنکه سجده شکر به جای میآورد .
- نشانههای سجود در تمام اندام سجدهاش آشکار بود . از این رو ایشان را «سجاد» نامیدند . (1)
2) نقش نگین انگشتر امام
در آن عصر مهمترین جمله و شعار خویش را در نگین انگشتری حک و مواضع خود را از این راه به همگان اعلام میکردند . در زمینه نقش نگین حضرت سجاد علیه السلام، آذین عابدان همه تاریخ، سه جمله در روایات معصومین علیهم السلام آمده است:
- امام باقر علیه السلام فرموده است:
نقش نگین انگشتر پدرم، عبارت «العزة لله» بود . (2)
و این، چه زیباست در عصری که نماینده یزید از همه مردم مدینه به عنوان «برده یزید» و غلام و کنیز او پیمان بیعت میگیرد، و هرکس بیعت نکند، بدون محاکمه اعدام میشود، امام با شعار «عزت از آن خداست» ، اقتدار دروغین آنان را درهم میشکند .
- امام کاظم علیه السلام فرموده است:
بر نگین انگشتر پدرم این جمله نگارش یافته بود:
«خزی و شقی قاتل الحسین بن علی (3) ; رسوا و بدبخت است آنکه حسین بن علی علیه السلام را کشت .»
این اعلام موضع در شرایطی است که میخواهند جریان کربلا برای همیشه فراموش شود و یزید و امویان تبرئه گردند و عاشورا، خطای ماموران جزء قلمداد گردد .
- امام صادق علیه السلام میفرماید:
نقش نگین علی بن الحسین علیه السلام عبارت «الحمد لله العلی العظیم» بود . (4)
البته این احادیثبا هم ناسازگار نیست، زیرا حضرت انگشترهای متعددی داشته و در هر شرایط، شعار مناسب آن روز را بر نگین انگشتر خویش حک فرموده است .
3) حوادث مهم عصر امام
مهمترین حوادث سیاسی، اجتماعی عصر آن بزرگوار عبارت است از:
1 . قیام توابین به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی .
2 . قیام مدینه به رهبری عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه (واقعه حره) .
3 . سنگباران و آتشباران کعبه معظمه توسط نظامیان یزید .
4 . قیام مختار بن ابیعبیده ثقفی .
5 . حکومت عبدالله بن زبیر در مکه .
6 . حکومت مروانیان در شام .
7 . قیام خوارج و عبدالرحمن بن محمد بن اشعث، علیه حجاج در سالهای 81 تا 83 ه .
در تحلیل مواضع و رفتار و گفتار آن بزرگوار، شناخت کم و کیف این حوادث نقش مؤثری خواهد داشت .
4) مهمترین اقدامات امام علیه السلام
1 . تداوم بخشی و تفسیر درستحادثه عاشورا و جلوگیری از تحریف آن .
2 . پرورش رهبر آینده امت اسلامی حضرت باقرالعلوم علیه السلام و فرزندانی همچون: عبدالله باهر و زید شهید و مجاهد، اسوه آمران به معروف .
3 . نشر معارف قرآن و فرهنگ اسلام در قالب دعا و نیایش .
4 . نظارت و هدایت اندیشمندان و فقها و قرای جامعه اسلامی .
5 . حمایتسیاسی، مادی و معنوی از بردگان به عنوان مظلومترین گروههای اجتماعی و تلاش برای هدایت و آزادی آنان .
5) سفرهای امام زین العابدین علیه السلام
1 . سفر جهادی، تبلیغی از مدینه به مکه و کربلا تا بازگشت دوباره به شهر پیامبر همراه با بانوان حرم حسینی .
2 . سفرهای عبادی، زیارتی و تربیتی به همراه کاروانهای حج از مدینه و احیانا از کوفه برای حج و عمره .
3 . سفر تحمیلی و بازداشتگونه در عهد عبدالملک بن مروان که آن بزرگوار را به قصد ارعاب و تهدید از مدینه به دمشق بردند .
4 . سفر زیارتی، تربیتی به کوفه و نجف و آموزش روش زیارت امیرالمؤمنین و امام حسین علیهما السلام از جمله تعلیم دعای عمیق و عرفانی به ابوحمزه ثمالی و شاید بتوان گفتبنیانگذاری حوزه علمی نجف . (5)
6) پاسداری از مقام نبوت
امام سجاد علیه السلامدر غالب دعاهای صحیفه سجادیه مکرر، قبل و یا بعد از هرگونه درخواست از خدای متعال، به حمد و ثنای الهی میپردازد و بر پیامبر و آل آن بزرگوار صلوات میفرستد و شیوه دعا کردن را آموزش میدهد و حرمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را پاس میدارد ولی هرگز رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و ارتباط نسبی خویش با آن بزرگوار را راه دستیابی به امکانات دنیوی قرار نداده است . صاحب کشف الغمه در ج 2، ص 93، این عبارت را از آن امام همام نقل کرده است:
«ما اکلتبقرابتی من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم شیئا قط; هرگز به دلیل خویشاوندی با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چیزی نخوردهام .»
7) ایثارگر بزرگ
امام باقر علیه السلام فرموده است که پدرش حضرت علی بن الحسین علیه السلام دوبار کل دارایی خود را با خدا قسمت کرد: (6)
همان بزرگوار فرموده است که امام سجاد علیه السلام شبها انبان بزرگی از نان بر پشت مینهاد و به نیازمندان صدقه میداد . ابوحمزه ثمالی و سفیان ثوری هردو نقل کردهاند که آن بزرگوار میفرمود:
«ان صدقة السر تطفیء غضب الرب (7) ; به راستی صدقه پنهانی خشم پروردگار را فرومینشاند .» پس از شهادت امام سجاد علیه السلام معلوم شد آن بزرگوار مخارج صد خانواده نیازمند را بر عهده داشته است . (8)
8) امام آزادی بخش
محقق گرامی، عبدالعزیز سید الاهل نوشته است: امام چهارم بدون آنکه نیازی به نیروی کار بردگان داشته باشد، آنها را میخرید و آزاد میکرد . و برخی گفتهاند: امام چهارم هزار برده را در راه خدا آزاد کرد . (9) بردگانی که از این موضوع اطلاع داشتند، همواره خود را در معرض دید امام سجاد علیه السلام قرار میدادند تا شاید حضرت، آنان را خریداری و آزاد کند . و آن بزرگوار، هر ماه و هر روز به آزاد کردن بردگان خویش میپرداختبه طوری که لشکری از بردگان آزاد شده (شامل مرد و زن) پدید آمد . همگی موالی و آزادشدگان آن بزرگوار بودند .
9) خفقان حاکم بر عصر امام
1 . خود آن بزرگوار فرموده است: تعداد دوستان واقعی ما در مکه و مدینه به بیش از بیست نفر نمیرسد . (10)
2 . یک روز به آن بزرگوار گفتند: حال شما چطور است؟ فرمود: همه اهل اسلام به برکت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم به آرامش و امنیت رسیدند ولی ما به دلیل انتساب به آن بزرگوار، در حال ترس و وحشت زندگی میکنیم . (11)
3 . حجاج بن یوسف (قاتل سعید بن جبیر و قنبر، غلام با وفای مولا) که از خونریزی لذت میبرد، یکصد و بیست هزار نفر را در عراق کشت . پس از مرگ وی در زندانهایش پنجاه هزار مرد و سی هزار زن به صورت مختلط زندانی بودند، در زندانهایی که سقف نداشت . و حجاج از سوی عبدالملک بن مروان از سال 75 تا 95 ه . حاکم تامالاختیار عراق، فارس، کرمان، سیستان، خراسان، عمان، یمن، موصل، حلوان، مدائن، بلاد ارمنیة، آذربایجان، اران، حوران، ماهین، ری و اصفهان بود . (12)
10) شاگردان برجسته
شیخ طوسی در کتاب رجال خویش، ص 81، یکصد و هفتاد نفر از شاگردان و یاران حضرت سجاد علیه السلام را نام برده است که نام برخی از آنان بدین شرح است:
1 . سعید بن مسیب
2 . ابوحمزه ثمالی (ثابتبن دینار)
3 . سعید بن جبیر
4 . ابوخالد کابلی
5 . یحیی بن امطویل، که حجاج بن یوسف ثقفی او را در شهر واسط عراق شهید کرد . (13)
6 . فرزدق، معروف به ابوفراس شاعر
7 . طاووس یمانی
8 . حماد بن حبیب عطار کوفی
9 . زرارة بن اعین شیبانی
10 . حبابه والبیه
11 . جابر بن عبدالله انصاری
12 . محمد بن جبیر بن مطعم
13 . فرات بن احنف
14 . سعید بن جبهان کنانی، مولی امهانی
15 . قاسم بن عوف
16 . اسماعیل بن عبدالله بن جعفر .
11) حاکمان عصر
در عصر امام سجاد علیه السلام پنج زمامدار قدرت را به دست گرفتند که اسامی آنان چنین است:
1 . یزید
(چهل روز یا سه ماه هم معاویة بن یزید)
2 . عبدالله بن زبیر
3 . مروان بن حکم
4 . عبدالملک بن مروان
5 . ولید بن عبدالملک، که در عصر وی برادرش هشام بن عبدالملک آن بزرگوار را مسموم کرد .
در تحلیل گفتار و مواضع امام چهارم باید فضای سیاسی، اجتماعی عصر این زمامداران مورد توجه قرار گیرد .
12) بهترین اثر فارسی
تا آنجا که صاحب این قلم به تفحص پرداخت، در زمینه شناختحضرت سجاد علیه السلام کارهای خوب و مفیدی به زبان فارسی منتشر شده و هرکدام از جهاتی ارزشمند است . اگرچه نسبتبه وظیفهای که بر عهده اندیشمندان امت اسلامی است، کار بسیار اندک و ناقص است; ولی جامعترین و بهترین اثر به زبان فارسی، کتاب «امام سجاد علیه السلام; جمال نیایشگران» ، تحقیق گروه تاریخ بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی و نگارش جناب آقای احمد ترابی است . گرچه هنوز و تا قیام قیامت در سطوح گوناگون و به زبانهای مختلف و در قالبهای متنوع آثار جدیدی درباره آن بزرگوار باید تولید و منتشر گردد .
13) آثار برتر عربی درباره امام
حدود ده سال قبل (سال 1993 م). مسابقهای علمی - فکری درباره امام سجاد علیه السلام توسط مؤسسه آل البیت، شاخه بیروت، برگزار شد و نویسندگان و محققان را برای نگارش بهترین اثر در زندگی این امام بزرگوار فراخواند .
پس از پایان مهلت مسابقه، بیست و چهار اثر علمی از سراسر جهان به مؤسسه رسید که اسامی آثار و نویسندگان آن بدین شرح است:
1 . جهاد الامام زین العابدین، سید محمدرضا الحسینی الجلالی
2 . الصحیفةالسجادیه خصائصها و مضامینها، دکتر شلتاغ عبود
3 . الامام زین العابدین، عنقود مرصع، استاد سلیمان کتانی
4 . امامة علی بن الحسین دراسة و تحلیل، استاد محمود محمد کلوت
5 . فی رحاب سیاسة الامام زین العابدین، شیخ محمود بغدادی
6 . الحیاة السیاسیة للامام السجاد، شیخ نوری حاتم
7 . ضفة النور، استاد عبدالمجید فرج الله
8 . الامام السجاد امتداد النبوة فی حرکیةالرسالة، استاد نبیل علی صالح
9 . الامام علی بن الحسین من المهد الی اللحد، استاد عدی محمد احمد
10 . الامام السجاد جهاد و امجاد، دکتر حسین حاج حسن
11 . ترجمة الامام السجاد فی کتاب تاریخ دمشق لابن عساکر، تحقیق شیخ محمدباقر محمودی
12 . حیاة الامام زین العابدین، شیخ یاسین محمد عمار
13 . قرائة فی حیاة الامام السجاد، نوری نعمة البطاط
14 . وصی الرسول الرابع امام علی بن الحسین السجاد، عصره و حیاته، شیخ احمد علی رجب
15 . هیبة الحق، استاد عبدالزهره رکابی
16 . الامام زین العابدین فی شعرالقدماء و المعاصرین، استاد اسماعیل خفاف
17 . آفاق قرآنیة فی فکر الامام زین العابدین، شیخ طالب سنجری
18 . دیوان الامام السجاد، سید مجیب الرفیعی
19 . الامام السجاد قدوة العباد و ارباب السیاسة، ابوصلاح نطفر
20 . ومضات من حیاة الامام زین العابدین، محمد حاجی
21 . شرح الصحیفة السجادیة، للمیرزا محمد بن محمد رضا مشهدی، تحقیق شیخ محمد رضا آل صادق
22 . فی رحاب امیرالعابدین و زین الساجدین، دکتر عارف ثامر
23 . عبرات المحبین عن الامام زین العابدین، صاحب الباقر
24 . سیرة و مسیرة الامام زین العابدین، علی سعید
در این مسابقه علمی، بر اساس داوری چهار استاد مسؤول بررسی کتابهای رسیده (دکتر محمد کاظم مکی، دکتر یحیی شامی، دکتر سمیر سلیمان و استاد حامد الخفاف)، آثار محققان ذیل:
- سید محمد رضا حسینی جلالی،
- دکتر شلتاغ عبود،
- استاد سلیمان کتانی
رتبههای اول تا سوم را به دست آوردند . (14)
14) ترجمههای صحیفه
هم اکنون ترجمههای متعددی به فارسی از صحیفه سجادیه در بازار نشر وجود دارد که برای کمک به خوانندگان نشریه، نام تعدادی از ترجمهها را بدون داوری و رعایت ترتیب، تقدیم میداریم:
1 . ترجمه مرحوم سید علینقی فیض الاسلام
2 . ترجمه صدرالدین بلاغی
3 . ترجمه جواد فاضل لاهیجی
4 . ترجمه حسین عماد زاده
5 . ترجمه حسین انصاریان
6 . ترجمه ابوالحسن شعرانی
7 . ترجمه الهی قمشهای
8 . ترجمه محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی
9 . ترجمه علی شیروانی
10 . ترجمه سید جعفر حسینی
11 . ترجمه علیرضا رجالی
12 . ترجمه عقیقی بخشایشی
13 . ترجمه محمد مهدی فولادوند
14 . ترجمه و شرح سید احمد فهری
15 . ترجمه اسدالله مبشری
16 . ترجمه عبدالمحمد آیتی .
جا دارد نهادهای فرهنگی و حوزههای علوم دینی، که جریانهایی مثل کتاب سال ولایت و کتاب سال حوزه را مدیریت میکنند، ضمن احترام به زحمات تمام نویسندگان و مترجمان، تعدادی از ترجمههای نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و دیگر آثار معصومین علیهم السلام را در یک نظام داوری عادلانه و شایسته به مردم معرفی کنند و ناشران متدین و آگاه نیز نسبتبه چاپ و نشر آن با قیمت مناسب و در شمارگان مطلوب اقدام کنند .
و البته این امور بدون تقویت روح اخلاص، ساماندهی امور حوزه و هماهنگی دولت و ملت، امکانپذیر نیست .
پینوشتها:
1 . علل الشرایع، ص 88 .
2 . قرب الاسناد، ص 7; بحارالانوار، ج 46، ص 7 .
3 . بحارالانوار، ج 46، ص 5 .
4 . اصول کافی، ج 6، ص 473 .
5 . پیشوای چهارم، ص 23; امام سجاد (ع) ; جمال نیایشگران، ص 180 .
6 . کشف الغمه، ج 2، ص 100، پاورقی سیدهاشم رسولی .
7 . بحارالانوار، ج 46، ص 90 .
8 . همان، ص 88 .
9 . کشف الغمه، ج 2، ص 77 .
10 . الغارات، ص 573 .
11 . کشف الغمه، ج 2، ص 107 .
12 . بر امام سجاد و امام باقر چه گذشت؟ ، ص 83 .
13 . تاریخ الائمه، مطبوعضمنمجموعهنفیسه، ص32 .
14 . جهاد الامام السجاد (ع)، سید محمدرضا حسینی جلالی، ص 303 .
برچسبها: فضائل امام زین العابدین (ع)
منابع مقاله:
ماهنامه کوثر، شماره 57، سنگچارکی، سید میثم؛
در آن شب مهتابی، به ستارهها خیره میشود . از چشمکزدن آنها لذت میبرد . طوفانی از افکار پراکنده به سراغش میآیند و او را با خود میبرند . در امتداد همان افکار و اندیشههاست که نقشه سفری سخت و طاقت فرسا در مغزش نقش میبندد . آهنگ سفر مدینه است; سفری که اراده محکم و دل شیر میطلبد . از کابل تا مدینه راه طولانی و پر زحمتی است . از صحراها و صخرهها گذشتن میباید و کوهها و تپهها را فتح کردن میخواهد .
توشه سفر را تهیه میکند و در آن سحرگاه آفتابی، راه میافتد . نسیم ملایم کوهستان، قامت کشیده و صورت استخوانیاش را نوازش میدهد . پرشور و مصمم، از آخرین خانههای گلی شهر میگذرد . لحظه به لحظه نمای شهر زیبایش کمرنگ و کمرنگتر میشود . او میماند و کوهها و بیابانها . همچنان هیجان زده و خستگیناپذیر گام میزند .
در انتهای آن بیابان خشک و سوزان، نخلی بعد از نخلی دیگر، در قاب نگاهش جای میگیرد . به شهر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، راهی نمانده است . یاس و خستگیاش فروکش میکند . طولی نمیکشد که وارد شهر میشود . غبار راه را از تنش میزداید . از همان روزهای اول به دنبال گمشدهاش میگردد . «محمد حنفیه» را نشانش میدهند . چشمش که به وی میافتد، احساس آرامش میکند . به نظرش میرسد که دیگر به آرزویش رسیده است . با خوشحالی مدتها با او رفت و آمد میکند . سرانجام گذر زمان، چشم دلش را میگشاید . بار دیگر، یاس و نا امیدی، روی دلش سایه میافکند . غمگین و متاثر به فکر فرو میرود . در یکی از همان روزها، چشمش به جوانی میافتد . سیمایش جذاب و گیراست . کم حرف و با ابهتبه نظر میرسد . میشنود که محمد حنفیه خطاب به وی میگوید:
- ای سرور من ... !
به خودش فرو میرود . از خویش میپرسد:
- این جوان کیست که محمد حنفیه او را چنین صدا زد؟
هنوز پاسخ سؤالش را نیابیده است که خودش را به محمد حنفیه میرساند . ضربان قلبش را میشنود . زبانش را روی لبهای خشکیدهاش میکشد و میپرسد:
- آن جوان کی بود که آنقدر احترامش کردی؟
- فرزند برادرم، علی بن الحسین!
- او را چنان خطاب کردی که دیگران را شایسته مقام و منزلتش نمیدانی؟!
- وی مرا در مورد ولایت و امامتبه «حجرالاسود» حواله داد . با گوش خود شنیدم که آن سنگ سیاه به سخن آمد و گفت:
- «کار امامت و خلافت را به فرزند برادرت واگذار! او در این کار، از تو سزاوارتر است» .
هزاران فکر و خیال ذهنش را به بازی میگیرند . از خودش میپرسد:
- آیا اشتباه انتخاب کرده بودم؟
در حالی که به اندیشه فرو رفته است ادامه میدهد:
- اعتراف وی مرا در آستانه انتخاب دیگر قرار داده است .
طولی نمیکشد که شکوفه لبخند بر لبهای خشکیدهاش نقش میبندد . برق شادی از دیدگان مضطربش میجهد . تصمیمش را میگیرد و راه میافتد . با شور و هیجان در را میکوبد . صدایی از آن سوی در، به گوشش مینشیند:
- ای وردان!
تنش میلرزد . خاطرات دوران کودکیاش زنده میشوند . لحظهای مات و مبهوت، به خود فرو میرود . آنگاه در حالی که نفس عمیق از سینه سوزانش بیرون میدهد، میگوید:
- نامم وردان نیست!
- مگر مادرت را راستگو نمیدانی؟ او یک روز پس از تولدت، تو را «وردان» نامید; پدرت که آمد، نامت را «کنکر» نهاد .
در هالهای از شگفتی فرو میرود . از خودش میپرسد:
- او این حرفها را از کجا میداند؟ چه کسی حقایق پنهان زندگی مرا به او گفتهاست؟
صدای دلنشینی، بین او و افکارش جدایی میاندازد .
- خوش آمدی ای کنکر! چه شد که به دیدار ما آمدی؟
تکان میخورد . گویا تاب مقاومت ندارد . فکر میکند که دیگر نیاز به دلیل و برهان نیست . صدایش که با هیجان و شادمانی همراه است; در فضا میپیچد:
- شهادت میدهم که خدایی جز خدای تبارک و تعالی نیست و محمد صلی الله علیه و آله وسلم بنده اوست و تو جانشین او هستی; چنین است که فرمودی، ماجرا را مادرم برایم تعریف کرده بود و جز او کسی از نامم خبر نداشت .
آنگاه سر به آستان پروردگارش مینهد و بعد از سجده شکر، صدایش به طنین میآید:
- سپاس خداوند را که به من فرصت داد تا پیشوای حقیقی خویش را بشناسم .
در یکی از همان روزها، خاطره مادر، در ذهنش زنده میشود . هوای زیارت وی، بر روانش پنجه میاندازد . خودش را به امام سجاد علیه السلام میرساند . در حالی که شرارههای عشق مادر، خاطرش را میآزارد، میگوید:
- اماما! مدتهاست که از دیدار مادر محروم ماندهام; استدعا دارم که به من اجازه دهید تا به وطن رفته و بعد از زیارت مادر، بازگردم .
امام با دیدن آه و حسرت وی، لب به سخن میگشاید:
- «میدانم چه میگویی! سفر را توشه و مرکب راهوار لازم است . منتظر بمان، فردا مرد ثروتمندی از شام میآید . با او دختر بیماری است که از جنیان آسیب دیده است . وقتی وارد شهر شد، به نزدش برو و از درمان دخترش سخن بگو; به فضل خدا اسباب شفای وی فراهم خواهد شد . ولی قبل از درمان، با او پیمان ببند در مقابل شفای دخترش، ده هزار درهم بپردازد .
خودش را به دروازه شهر میرساند . موجی از شادی، کران تا کران دلش را فراگرفته است . طولی نمیکشد که کاروانی خسته و غبار اندود، از راه میرسد . مرد شامی، هنوز خستگی از تنش بیرون نرفته که سراغ طبیب حاذق شهر را میگیرد . وی که منتظر چنین فرصتی است، شده خطاب به وی میگوید:
- من دخترت را درمان میکنم .
آنگاه شرایط لازم را که قبلا در ذهنش آماده کرده است، با او در میان میگذارد . مرد شامی که شگفت زده به نظر میرسد، میگوید:
- اگر دخترم خوب شود، میپردازم .
- در این صورت، هرگز دخترت گرفتار جنون نخواهد شد .
خودش را به امام میرساند . راه علاج را میپرسد . امام بعد از بیان آن، خطاب به وی میفرماید:
- آگاه باش که مرد شامی به پیمانش وفا نمیکند!
ابوخالد کابلی در حالی که رمز درمان بیمار را در ذهن دارد، خونسرد و خوشحال خودش را به بیمار میرساند . مرد شامی با دیدن دستهای خالی او، بی صبرانه میپرسد:
- پس اسباب و لوازم طبابتت کجاست؟
- اندکی صبر کن; اینک نشانت میدهم .
آنگاه خودش را به مریض نزدیک کرده طبق سفارش امام به گوش چپ او زمزمه میکند:
- «ای پلید! علی بن الحسین میگوید، از اندام این دختر بیرون برو و دیگر به سوی وی باز نگرد .»
دخترک که سلامتیاش را باز یافته است، لبخند می زند . مرد شامی که در نشاط و سرور فرو رفته; باورش نمیشود . در حالی که از شفای دخترش شادمان است، پرداخت دههزار درهم، برایش دشوار میآید . ابوخالد غمگین و شتابان خدمت امام برمیگردد . حضرت با تماشای چهره اندوهناک وی میفرماید:
- بیماری دخترش بازخواهد گشت; ناگزیر به نزدت خواهد آمد; این بار پیمان ببند تا اول مبلغ را بپردازد .
طولی نمیکشد که بار دیگر شرارههای جانسوز جنون، جسم و جان دخترک را فرامیگیرد . مرد شامی در حالی که سرافکنده است، خودش را به ابوخالد رسانده، به درمان دخترش پای میفشارد . او نیز براساس سفارش امام با خونسردی میگوید:
- اول مبلغ را بپرداز تا به درمان دخترت بپردازم و خاطرت را برای همیشه آسوده سازم .
مرد شامی ناگزیر، میپذیرد . وی بار دیگر آن جمله امام را به گوش چپ دخترک میخواند; همان لحظه، دخترک شفا مییابد .
... و ابوخالد با فراهم شدن توشه سفر، راه کابل را در پیش میگیرد . ×
× رجال کشی، ص 120 - 122 .
برچسبها: فضائل امام زین العابدین (ع)
پدیدآورنده: عباس کوثری ،
،
تقدیر خداوند بار دیگر آفرینشی شگفت را رقم زد و دلانگیزترینجلوههای صفات الهی را در جمال دلآرای شخصیتی بزرگ از تبارعلی(ع) آفرید. معراج عرفان و شور و عشق او آنچنان شکوهمند وپر رمز و راز بود که زیباترین روح پرستنده، «زین العابدین»لقب یافت و دلدادگیاش به جمال ربوبی در حال سجده موجب شد کهاو را «سجاد آل محمد(ص)» نام نهند. زمانی که در پنجم شعبانسال 38 هجری قمری دیده به جهان گشود. (1) پدرش امام حسین(ع)نام زیبای علی را برای او برگزید تا اینکه یاد و نام علی(ع)در خاطرهها زنده بماند و زندگی و محفل انس پدر را رونقفزایندهتر بخشد.
زندگی آن حضرت همراه با حوادث بسیار حساس و مهمی بود; بویژهدوره سی و پنجساله امامتش که خود نمونهای متعالی از مبارزاتحضرت است. صفات ممتاز و گستره جودیاش در افقی فراتر ازمبارزات و مجاهدتهای اوست. و هیچ بلندنگر تیزپروازی بر ستیغو بلندای عظمت و بزرگواری او نمیتواند دستیابد; اما تامل ودقت در رفتارها، سخنان و موضعگیریهای او میتواند روزنهای بهحیات معقول و نورانیاش بگشاید و این نوشتار سعی دارد پرتوی کمسواز مبارزات آن امام همام را در چهار زمینه یادآور شود.
الف- حضور در نهضت کربلا
همراهی آن حضرت در واقعه کربلا را میتوان اولین تجلی چشمگیر درصحنه مبارزات به شمار آورد. زمانی که قیام خونین ابی عبد اللهالحسین(ع) تحقق یافت، جز دوستان خدا و دلهای مطمئنی کسی دیگریارای همراهی حضرت را نداشت. نمیرسید و آن حضرت بیاعتنا بهقدرتها و مظاهر طاغوت جلوههای شگفت از حماسه و ایثار را فرادیدانسانها قرار داد، هنگامی که در روز عاشورا امام حسین(ع)انسانها را به یاری طبید، امام زین العابدین(ع) با اینکه تنیتبدار و شرایطی سخت و جانفرسا داشت، به یاری پدر شتافت و درپاسخ عمهاش «ام کلثوم» که تصمیم داشت او را باز گرداند، فرمود: «ذرینی اقاتل بین یدی ابن رسول الله(ص)»; رهایم کن وبگذار که در دفاع از فرزند رسول خدا مبارزه کنم. (2)
رویارویی با عبید الله
اهلبیتحسینی(ع) اگر چه اسیر شدند; اما هیچ گاه ذلیل نشدند.
آنان با عزت ایمانی و شهامت علوی، از خون شهیدان به خوبیپاسداری کردند و به رغم خفقان حاکم بر جامعه، دفاعیه الهی ودشمنشکن خود را، حتی در درون کاخهای ستمگران، قرائت نمودند.
زمانی که امام زین العابدین(ع) وارد کوفه شد، خطبهای بلیغایراد کرد، به گونهای که پشیمانی سراپای وجود کوفیان را فراگرفت. (3)
آنگا که در کاخ، عبید الله زیاد، رویاروی او قرارگرفتبا منطق رسا بطلان سخنان او را آشکار ساخت. عبید الله درآغاز نام امام را پرسید. گفته شد که او «علی بن الحسین» است.
عبید الله گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ بر خلاف انتظار وتوقع او امام زین العابدین(ع) فرمود: او برادر من بود که مردماو را کشتند. پس از اینکه عبید الله گفت; بلکه خدا او را کشت،حضرت این آیه را قرائت کرد. «خداوند جانها را به هنگام مرگمیگیرد و همین طور جانهای انسانها را به هنگام خواب» (4)
به این موضوع اشاره کرد که همه امور از قدرت الهی سرچشمه میگیرد.
اما تو و سپاهیان یزید به گناه و ظلم او را به شهادت رساندید.
عبیدالله با شنیدن این جواب خشمگین شد و تصمیم به کشتن امامگرفت; حضرت زینب(س) به دفاع برخاست. و آنگاه که امام زینالعابدین(ع) از عمهاش خواست تا آرام بگیرد، رو به عبید اللهزیاد کرد و فرمود: مرا به کشتن تهدید میکنی. «اما علمت انالقتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده» مگر نمیدانی کشته شدن درراه خدا سیره و شعار ما و شهادت مایه کرامت و ارجمندی مااست؟ (5)
منطق رسای امام در شام
مردم شام، پایتختیزید، قلبهاشان آکنده از کینه و دشمنی آلعلی(ع) بود. تبلیغات زهرآگین، سالها قلب و جانشان را از حقایقدور کرده و از آنان پیکرهای بیتپش ساخته بود که با هیچ آوایحقی آشنایی نداشتند و آن روز که فردی از سلاله پیامبر(ص) وارثتمامی خوبیها، بر شهرشان گام گذاشت، بر منبر مسجد جامع دمشققرار گرفت، و گلواژههای حقیقت را نثارشان کرد، شور و حالی درجمع پیدا شد و همانجا نام علی(ع) دلهایی را به خویش جذب کرد.
به گونهای که یزید مجبور شد مسوولیتشهادت ابی عبد الله(ع) ویارانش را به عبید الله زیاد نسبت دهد. (6) همان شیوه مکرآمیزیکه سردمداران کفر هنگام خشم حقطلبان انجام میدهند و همینحماسه به شکلی دیگر در کاخ یزید مطرح شد و یزید در رویاروییبا امام زین العابدین(ع) پرسید: حاضری با فرزندم خالد کشتیبگیری؟ حضرت فرمود: «کاردی را به او بده و کاردی را به من،آنگاه با هم مبارزه کنیم.» یزید از آن همه قدرت روحی امامشگفتزده شد و گفت: حقا که فرزند علی بن ابی طالب هستی! (7)
ب- ظلمستیزی با دعا
دومین محور مبارزات امام زین العابدین(ع) سخنان آن بزرگوارپیرامون ظلمستیزی است. فردی که به نیایشهای آن بزرگوار فکرکند، به خوبی میفهمد که چگونه باید از ستمگران بیزاری بجوید وبه یاری مظلومان بشتابد و در این راه حرکتخود را بر اساسامامت امامان راستین قرار دهد. به عنوان نمونه فرازهایی ازدعاهای آن حضرت را مرور میکنیم:
نکوهش ستم
«خدایا! از تو پوزش میخواهم اگر پیش روی من به کسی ستم شود ومن او را یاری نکنم، یا نعمتی به من ارزانی شود و سپاس آن رابه جا نیاورم، یا گناهکاری از من غذر خواهد و عذر او رانپذیرم، یا نیازمندی چیزی بطلبد و او را بر خود مقدم ندارم،یا حق مرد با ایمانی بر گردنم آید و آن را بزرگ نشمارم. » (8)
ستیز با ظالم
«خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و در مقابل کسی که بر منستم روا دارد، دستی (برای جلوگیری از ستم) و در مقابل کسی کهبا من ستیزه جوید، زبانی (برای روشن ساختن حق) و بر آن که بامن دشمنی کند، پیروزی عنایت فرما و در مقابل آن که در باره منحیله پیشه کند، راه چاره و در برابر آن که بر من آزار رساند،توانایی عطا کن و بر آن که به من ناسزا گوید یا از من عیبجوییکند، قدرت تکذیب و در برابر آن کس که مرا تهدید کند، امنیتعنایت فرما.» (9)
معرفی امامت راستین
امام سجاد(ع) در دعای روز عرفه، امام راستین را به مسلمانانمعرفی میکند و به جایگاه والای آن متوجه میسازد، آنگاهمیفرماید:
«پروردگارا! برپاکیزهترین افراد خاندان پیامبر دورد فرست کهآنان را برای اجرای اوامر خود برگزیدهای و خزانه علم ونگهدارنده دین و جانشین در زمین و حجتخویش بربندگانت قراردادی و به خواست و ارادهات آنان را از هر پلیدی و ناپاکی پاکساختی و وسیله ارتباط با خود و راه بهشتخویش کردی».
امام(ع) در بخشی دیگر از همین دعا میفرماید: «بار خدایا! تو دین خودرا در هر زمان و روزگاری به وسیله پیشوایی کمک فرمودهای که اورا راهنمای بندگان و مشعل هدایت در شهرها قرار دادهای، پس ازآنکه او را با وسیله ارتباط غیبی، به خود ارتباط دادی و او راسبب خوشنودی خویش کردی و فرمانبری از او را واجب نمودی و ازنافرمانی او بیم دادی و به فرمانبری فرمانهایش و پذیرش نهی اودستور دادی و فرمودی که هیچ کس از او پیشی نگیرد و هیچ فرد ازپیروی او پس نماند.» (10)
ج- مبارزه با عالمان درباری
«محمد بن مسلم زهری» که از دانشمندان دینی آن عصر به شمارمیآمد، در زمان حکومت «عبد الملک مروان» جذب دربار شد و تاآخر عمر با دربار بنی امیه همکاری نزدیک داشت. امام سجاد(ع)در نامهای او را توبیخ و سرزنش کرد. به فرازهایی از آن پیامتوجه کنید:
1- در آغاز نامه خطاب به او مینویسد: تو در حالتی قرارگرفتهای که هر کس از این وضع تو اطلاع یابد سزاوار استبه حالتو ترحم کند.
2- بدان کمترین چیزی که کتمان کردی و سبکترین چیزی که بر دوشگرفتی، این است که وحشتستمگر را به آرامش تبدیل کردی و چونبه او نزدیک شدی و دعوت او را اجابت نمودی، راه گمراهی را برایاو هموار ساختی.
3- آنگاه که چیزهایی به تو دادند که حق تو نبود، گرفتی و بهفردی نزدیک شدی که هیچ حقی را به کسی باز نگردانده است وهنگامی که تو را به خود نزدیک ساخت، هیچ باطلی را برطرف نکردیو کسی را که دشمن خداست، به دوستی خویش گزیدی.
4- اینک از تمام منصبهای خویش کنارهگیری کن تا به پاکان وصالحان پیشین ملحق شوی.
5- نزدیکترین وزیران و قویترین یارانشان به قدری که تو فسادآنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادی، نتوانستهاند به آنان کمککنند. (11)
د- تربیتشاگردان مجاهد
پس از این که امام حسین(ع) به شهادت رسید، خفقان شدیدیبر جامعه حاکم گشت. به گونهای که «مسعودی» مینویسد: «علی بنالحسین(ع)، امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و در زمانیدشوار عهدهدار گردید.» (12) به این جهت امام(ع) به تربیتانسانهایی همت گمارد که بتوانند با روشنگری و توضیح معارفالهی مسیر اسلام راستین و تشیع سرخ علوی را استمرار بخشند. یکیاز این شاگردان «یحیی بن ام طویل» است که در مسجدپیامبر(ص)، در مدینه، برای مردم سخن میگفت و طرفداران ستمگرانرا این چنین مخاطب قرار میداد:
«ما مخالف شما و منکر راه و روش شما هستیم. میان ما و شمادشمنی آشکار و همیشگی است. هر کس به امام علی(ع) دشنام دهد،لعنتخدا بر او باد و ما از آل مروان و آنچه غیر خدامیپرستید، بیزاریم. (13) به همین جهت «حجاج ابن یوسف» دستهاو پاهای او را قطع کرد و این شاگرد مکتب عشق با شهادت، که هنرمردان خدا است، دنیا را وداع کرد.» (14)
اصولا شخصیت امام زینالعابدین(ع) به عنوان نمونهای متعالی از مبارزه علیه حکومتاموی مطرح بود مردم او را با همین جهتگیری میشناختند. در همینراستا نام و یاد آنان از نظر خلفای بنی امیه جرم محسوب میشد وکسانی که آن حضرت از آنان ستایش و یا تعریف میکرد، به زندانافکند از «بیت المال» محروم میساختند.» چنانکه فرزدق شاعرهمین عاقبت و فرجام را یافت و او که فقط شعری در مدح علی بنالحسین(ع) خواند به زندان افتاد و نامش از دیوان مالی حذف شد.
بدین خاطر بود که دشمنان نتوانستند حضرت سجاد(ع) را تحمل کنندو در سال 95 هجری قمری، در سن پنجاه و فتسالگی، به دست هشامابن عبد الملک و به نقلی ولید ابن عبد الملک به شهادت رسید و باغروب غمگینانه خویش جهان تشیع را عزادار ساخت. (15)
پینوشتها:
1- نقل دیگر نیمه جمادی الاولی سال36 هجری است.
2- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 45، ص46.
3- احتجاج، طبرسی، ص157; نقل از بحار الانوار، ج 45، ص113.
4- زمر، آیه 42.
5- بحار الانوار، ج 45، ص 118.
6- احتجاج، ص159.
7- همان.
8- صحیفه سجادیه، دعای 38.
9- همان، دعای 20. (مکارم الاخلاق)
10- صحیفه سجادیه فیض الاسلام، دعای47، ص 334.
11- تحف العقول، «سخنان امام زین العابدین(ع).
12- اثبات الوصیه، ص167.
13- کافی، باب مجالسه اهل المعاصی، ج 2، ص379-380.
14- اختیار معرفه الرجال، ص123.
15- وفات حضرت را در دوازدهم، هجدهم یا بیست و پنجم محرم سال95 یا 94 هجری نقل کردهاند.
برچسبها: فضائل امام زین العابدین (ع)
منابع مقاله:
مجموعه آثار جلد 18 ، مطهری،مرتضی؛
قافلهای از مسلمانان که آهنگ مکه داشت، همینکه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت کرد و بعد، از مدینه به مقصد مکه به راه افتاد.
در بین راه مکه و مدینه، در یکی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف شدند که با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبتبا آنها متوجه شخصی در میان آنها شد که سیمای صالحین داشت و با چابکی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوائج اهل قافله بود. در لحظه اول او را شناخت. با کمال تعجب از اهل قافله پرسید: این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای شماست میشناسید؟
- نه، او را نمیشناسیم. این مرد در مدینه به قافله ما ملحق شد. مردی صالح و متقی و پرهیزگار است. ما از او تقاضا نکردیم که برای ما کاری انجام دهد، ولی او خودش مایل است که در کارهای دیگران شرکت کند و به آنها کمک بدهد.
- معلوم است که نمیشناسید، اگر میشناختید این طور گستاخ نبودید، هرگز حاضر نمیشدید مانند یک خادم به کارهای شما رسیدگی کند.
- مگر این شخص کیست؟
- این، علی بن الحسین زین العابدین است.
جمعیت، آشفته بپاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند. آنگاه به عنوان گله گفتند: «این چه کاری بود که شما با ما کردید؟! ممکن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبتبه شما بکنیم و مرتکب گناهی بزرگ بشویم.»
امام: «من عمدا شما را که مرا نمیشناختید برای همسفری انتخاب کردم، زیرا گاهی با کسانی که مرا میشناسند مسافرت میکنم، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی میکنند، نمیگذارند که من عهدهدار کار و خدمتی بشوم، از این رو مایلم همسفرانی انتخاب کنم که مرا نمیشناسند و از معرفی خودم هم خودداری میکنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم.» (1)
پینوشت:
1) بحار، جلد 1 چاپ کمپانی، صفحه 21، و در صفحه 27 بحار جملههایی هست که امام میفرماید: «اکره ان آخذ برسول الله ما لا اعطی مثله». و در روایتی هست که فرمود: «ما اکلتبقرابتی من رسول الله قط.»
برچسبها: فضائل امام زین العابدین (ع)
منابع مقاله:
ماهنامه کوثر، شماره57، عابدی، محمد؛
ابعاد شخصیتی معصومان علیهم السلام از جمله امام سجاد علیه السلام چنان گسترده است که در هر بعدی از نیازهای بشری میتوان الگوی کاربردی، ارائه و تشنگان هدایت را از سرچشمههای فضائل آنان سیراب کرد . بیشک یکی از مشخصههای بشر از آغاز خلقت تاکنون - و قطعا تا پایان جهان - زندگی جمعی اوست; اجتماعی که در آن هر کس بر اساس استعدادها و نحوه برخورداری از امکانات، موقعیتی مییابد و در تعامل با دیگران نیازمندیهای خود را رفع میکند و در مقابل آن، نیازهای دیگران را برطرف میسازد . اعضای جامعه بشری - که ما هم عضوی از آن هستیم - هیچ کدام به تنهایی توان رفع نیازهای ضروری برای تداوم حیات را ندارند . از این رو با رو آوردن به «زندگی جمعی» هر کدام بنابر استعداد و توان خود، بخشی از نیازهای دیگران را تامین میکند تا در برابر، آنان هم نیازهای وی را رفع کنند . امام سجاد علیه السلام به خوبی میدانست که بی نیاز مطلق، خداست و غیر او، همه به هم نیازمندند . لذا وقتی شنید مردی میگوید: خدایا! مرا از خلق خود بی نیاز کن . فرمود:
«لیس هکذا، انما الناس بالناس ولکن قل: اللهم اغننی عن شرار خلقک (1); این گونه نیست، مردم به مردم نیازمندند . اما بگو: خدایا! مرا از مردم بد کیش بی نیاز کن .»
به این دلیل ما باید به یک حقیقت مهم و در عین حال فراموش شده توجه کنیم و آن، حقی است که جامعه (و افراد آن) به دلیل ایفای نقش در تداوم زندگی ما دارند . و این، همان حقی است که امام زین العابدین علیه السلام در کنار دو حق دیگر (حق خدا و حق خود) در رساله حقوق از آن یاد میکند و حقوق گروههایی مثل رهبران، زیردستان، خویشان، نیکوکاران و تودههای مردم مانند همسایه، رفیق، شریک، سائل و نیازمند و حتی حقوق اموال و ... را تذکر میدهد . و از همین جایگاه است که انسانها جهت ادای این حقوق موظف به «خدمت» به هم هستند . در واقع اسلام با این دید دقیق و عمیق، خاستگاه «خدمتبه خلق» را «حق خلق» میداند و معتقد است مردم باید خادم هم باشند چون به گردن هم حق دارند .
این حق گاه چنان روشن است که مردم را به پاسخگویی متقابل وادار میکند، مانند حق پدر، معلم، و گاه به واسطه و پنهان است مانند حق نیازمندان، مستضعفان و ... که با دقت در زنجیره اجتماع میتوان حقوق آنها را نسبتبه خود کشف کرد و آنگاه است که خدمتبه آنان نیز ضروری میشود .
درک این تحلیل وقتی راحتتر خواهد شد که بدانیم مردی از امام زین العابدین علیه السلام درباره «حق معلوم» در آیه شریفه «والذین فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم» (2) سؤال کرد و امام فرمود: «حق معلوم، چیزی است که شخص از مال خود بیرون میکند و آن غیر از زکات و صدقه واجب است .» آن مرد پرسید: با این مال چه بکند؟ امام فرمود: «با آن صله رحم میکند و به ضعیفان کمک مینماید و رنج ایشان را برطرف میسازد و یا به برادر دینیاش محبت میکند و گرفتاری او را برطرف میسازد .» (3)
امام سجاد علیه السلام با تعابیر دیگر نیز این پیوند و علقه اجتماعی بشر به هم را یادآور و «حق خدمت» ناشی از آن را هم متذکر میشود . از جمله با عنوان «برادری مردم» چنین میفرماید: «بئس الاخ یرعاک غنیا و یقطعک فقیرا (4); بد برادری است که در وقت توانگری به تو توجه دارد و در وقت نیازمندی از تو میبرد .» براساس برادری دینی و اجتماعی، مؤمنان موظف به رعایت و دمتبه هم هستند و ترک وظیفه امری مذموم شمرده میشود و به معنای ضایع کردن حقوق دیگران است .
1 - آثار خدمتبه خلق
از نگاه امام سجاد علیه السلام خدمتبه خلق، هم اثر دنیایی دارد و در معادلات اجتماعی تاثیرگذار است و هم دارای آثار اخروی است . نمونه هایی از هر دو گروه را مرور میکنیم .
الف: آثار خدمت در دنیا
یاری مردم
طبیعیترین اثر خدمت، یاری مددجو و گیرنده خدمت است . امام سجاد علیه السلام میفرمود: «در دنیا هیچ چیز یاری دهندهتر از نیکی به برادران نیست .» (5)
بقا و فزونی نعمت
«لینفق الرجل بالقصد و بلغه الکفاف و یقدم الفضل منه لآخرته . فان ذلک ابقی للنعمة و اقرب الی المزید من الله تعالی و انفع فی العاقبة; (6) انسان باید به مقدار اعتدال و به قدر کفاف خرج کند و زیادیاش را برای آخرت بفرستد . زیرا چنین رفتاری باعثبقای بیشتر نعمت گشته و به فزونی نعمت از جانب خدا نزدیکتر و در عاقبتسودمندتر است .»
آقایی و بزرگی در دنیا
«سادة الناس فی الدنیا الاسخیاء و سادة الناس فی الآخرة الاتقیاء; (7) سروران مردم در دنیا، سخاوتمندان و در آخرت، پرهیزگاران هستند .»
«گرامیترین انسانها نزد مردم، کسی است که زیاد خیرش به آنها برسد و نیازی به آنها نداشته باشد و ...» (8)
سرور قلبی خدمت رسان
«الکریم یبتهجبفضله و اللئیم یفخر بملکه; (9) شخص کریم با بخشندگی خود شادمان است و فرومایه به ثروتش میبالد .»
ب: آثار خدمت در آخرت و نتایج معنوی
امام سجاد علیه السلام در روایاتی متعدد به آثاری چون: افزایش درجه خدمت رسانان در آخرت (10) ، آمرزش گناهان (11) ، یاور روز تنگدستی (قیامت) (12) ، مقامات و قصرهای بهشتی (13) ، پوشش در آخرت (14) و ... (15) تصریح میکند .
جهت اختصار، تنها به روایتی از آن حضرت که شرح جامع از آثار اخروی خدمت را بیان مینماید، توجه میکنیم: ابوحمزه ثمالی از امام علی بن الحسین علیه السلام چنین نقل کرد:
«من قصی لاخیه حاجة فبحاجة الله بدا ... ; کسی که یک حاجتبرادرش را برآورد خداوند صد حاجت او را برآورد . کسی که اندوهی را از دل برادرش بردارد، خداوند اندوه روز قیامت را از او برطرف سازد; هر قدر هم که زیاد باشد . و هر کس برادرش را که در مقابل ستمکار قرار گرفته است، یاری دهد، خدا او را هنگام عبور از صراط یاری میکند، در وقتی که قدمها میلغزد . و کسی که به دنبال نیاز برادر مؤمنش برود و با برآوردن حاجتش او را شاد کند، چنان است که رسول خدا را مسرور کرده است . و هر کس او را سیراب کند، خدا او را از شراب سر به مهر بهشتی سیراب میسازد . و هر کس گرسنگی او را با طعام برطرف کند، خدا او را از میوههای بهشتی سیر میکند . و هر کس برهنگی او را بپوشاند خدا او را با جامههای زربافت و حریر میپوشاند . و اگر با اینکه برهنه نیست، او را لباسی بپوشاند، پیوسته در حفظ خدا است تا هنگامی که نخی از آن جامه بر تن او باشد . و کسی که کار مهم برادرش را کفایت کند، خداوند پسران بهشتی را خدمتگزار او میسازد . و کسی که او را بر مرکبی سوار کند، خدا او را در قیامتبر ناقهای بهشتی سوار میکند که فرشتگان به آن میبالند . و هر کس مؤمنی را هنگام مردنش دفن کند، گویا او را از ولادت تا مرگ پوشانده است . و هر کس او را همسری دهد که مایه انس و آرامش باشد، خداوند برای او در قبر مونسی به شکل محبوبترین افراد خانوادهاش قرار میدهد . و کسی که برادر مؤمن بیمارش را عیادت کند، فرشتگان دور او را میگیرند و دعا میکنند تا وقتی که از آنجا بیرون رود و به او میگویند: «خوشا به حالت و بهشت گوارایت!» به خدا سوگند برآوردن حاجت مؤمن در پیشگاه خدا محبوبتر از دو ماه روزه پی در پی با اعتکاف آن دو ماه در ماه حرام است .» (16)
چنان که مشاهده میشود، امام سجاد علیه السلام در شرح آثار معنوی و اخروی خدمتبه مؤمن، انواع متنوعی از خدمت را هم برشمرده است; از خدمت مالی تا آبرویی و از خدمت روحی تا غریزی و این، نشانگر آن است که خدمت در تمام ابعاد آن مورد توجه است و تنها در امور اقتصادی و کمکهای مادی به نیازمندان خلاصه نمیشود .
2 - آثار ترک خدمت
پشیمانی، نزول بلا، پردهدری
ابوخالد کابلی میگفت: شنیدم که امام زینالعابدین علیه السلام میفرمود:
«... الذنوب التی تورث الندم ... . ترک صلة القرابة حتی یستغنوا ... و الذنوب التی تنزل البلاء ترک اغاثة الملهوف و ترک معونة المظلوم ... و الذنوب التی تکشف الغطاء ... ترک التقرب الی الله عزوجل بالبر و الصدقة ... و قساوة القلوب علی اهل الفقر و الفاقة و ظلم الیتیم و الارملة و انتهار السائل و رده باللیل ... ; (17) از گناهانی که پشیمانی به بار میآورد ... ترک صله رحم به حدی که احساس خویشاوندی نکند ... از گناهانی که باعث نزول بلا میشود، به فریاد مظلوم نرسیدن و کمک نکردن به ستمدیدگان ... است ... از گناهانی که پرده حیا را میدرد ... نزدیک نشدن به خدای عزوجل با نیکوکاری و صدقه و سنگدلی بر اهل فقر و تهیدستان و ستم به یتیم و بیوه زنان و دست رد به سینه سائل زدن هنگام شب است .»
نزول بلایی مثل یعقوب
امامی که دیدگاهش این باشد که خداوند هیچ سائلی را باز نمیگرداند «یا من لایرد سائله و لایخیب آمله ... (18) ، ای خدایی که سائلی را برنمیگرداند و آرزومندی را ناامید نمیکند . ای آن که درگاهش به روی درخواست کنندگان باز و پرده درش از مقابل امیدواران برداشته است ...» خود نیز در برخورد با نیازمندان میکوشد چنین صفتی را کسب کند . از این رو ابوحمزه ثمالی (ثابت) میگفت: روز جمعهای نماز صبح را با امام زینالعابدین علیه السلام به جا آوردم . امام به سوی منزل رفت . من هم با ایشان بودم . وقتی به منزل رسیدیم، یکی از خادمهها را صدا زد و فرمود: «امروز روز جمعه است; هر نیازمندی آمد، مبادا رد کنید .» من گفتم: هر سائلی که مستحق نیست! فرمود: «ای ثابت! از آن میترسم که یکی مستحق باشد و ما به او چیزی ندهیم و رد کنیم و به خانواده ما چیزی فرود آید که به یعقوب و خانوادهاش نازل شد . اطعامشان کنید .» (19)
نشانه بخل
امام سجاد علیه السلام میفرمود: «از پروردگارم شرم دارم که یکی از برادرانم را ببینم و از خدا برای او بهشت را بخواهم اما از دادن درهم و دینار، بخل ورزم که وقتی قیامتشود، به من گفته شود: اگر بهشت مال تو بود، در دادن آن به مراتب بیشتر از دادن مال، بخل میورزیدی .» (20)
نیامرزیدن همیشگی
امام سجاد علیه السلام فرمود:
«من بان شعبانا و بحضرته مؤمن جائع طاو قال الله عزوجل: ملائکتی اشهد کم علی هذا العبد اننی امرته فعصانی و اطاع غیری وکلته الی عمله و عزتی و جلالی لا غفرت له ابدا; (21) کسی که سیر بخوابد و در کنار او مؤمنی گرسنه باشد، خدای متعال به فرشتگان میفرماید: نگاه کنید به این بندهام که من امر کردم ولی فرمان نبرد و غیر مرا اطاعت کرد . پس من هم او را به عملش واگذاشتم . سوگند به عزت و جلالم هرگز او را نمیآمرزم .»
«من کان عنده فضل ثوب فعلم ان بحضرته مؤمنا محتاجا الیه فلم یدفعه الیه اکبه الله عزوجل فی النار علی منخریه (22); کسی که لباس اضافی داشته باشد و بداند در اطرافش مؤمنی به آن نیاز دارد و ندهد، خدا او را به رو در آتش میاندازد .»
3 - دعای توفیق خدمتبه خلق
امام سجاد علیه السلام با توجه به ثواب فراوان و آثار دنیوی و اخروی خدمتبه خلق، همواره دستبه دعا برمیداشت و توفیق خدمت را از درگاه الهی خواستار میشد . از جمله آنها این دعاهاست:
«اللهم صل علی محمد و آله و ... اجر للناس علی یدی الخیر و لاتمحقه بالمن; (23) خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و ... به دست من کارهای خیر را برای مردم جاری کن و چنان کن که با منت گذاردن باطل نسازی» .
«اللهم صل علی محمد و آله و احجبنی عن الشرف و الازدیاد و قومنی بالبذل و الاقتصاد و علمنی حسن التقدیر و اقبضنی بلطفک عن التبذیر و اجر من اسباب الحلال ارزاقی و وجه فی ابواب البر انفاقی ... اللهم حبب الی صحبة الفقراء و اعنی علی صحبتهم بحسن الصبر ... ; (24) خدایا! بر محمد و آل او صلوات بفرست و مرا از اسراف و ولخرجی بر کنار دار و راه بذل و بخشش بر مستمندان، با میانه روی و اعتدال در مصرف را به من نشان بده . و خوب اداره کردن زندگی را به من بیاموز . و به لطف و کرمت از تجمل و اسراف بازم دار . و وسایل روزی مرا از راه حلال فراهم کن . و مرا به انفاق در راه خیر موفق بدار; ... خدایا! مصاحبتبا فقیران را برایم دوست داشتنی ساز و به همنشینی و شکیبایی با آنان یاریم کن .»
«اللهم صل علی محمد و آله و حلنی بحلیة الصالحین و البسنی زینة المتقین فی ... السبق الی الفضیلة و ایثار التفضل ... ; (25) خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و جان مرا به زیور بندگان شایستهات بیارای . و بر من لباس تقوا بپوشان تا بتوانم در راه فضل و کمال از دیگران پیش بیفتم و زیادی مالم را به مستمندان، ایثار کنم ...»
4 - دعوت و تشویق به خدمت رسانی
حضرت زینالعابدین علیه السلام که چنین مشتاقانه از خداوند توفیق برای خود میخواهد، دیگران را نیز متوجه این وظیفه اجتماعی و دینی میسازد و با برشماری ثوابهای زیاد آن، مؤمنان را برای خدمت رسانی بیشتر به هم برمیانگیزد . برخی از تلاشهای حضرت در تبلیغ و ترویج این سنتحسنه را مرور میکنیم:
اهل خیر شوید
امام سجاد علیه السلام به فرزندش امام باقر علیه السلام میفرمود: «افعل الخیر الی کل من طلبه منک فان کان اهله فقد اصبت موضعه و ان لم یکن باهل کنت انت اهله; (26) هر کس از تو انجام کار خیری را خواست، برایش انجام بده; اگر اهلش بود، درست عمل کردی و گرنه تو خود اهل خیر شدهای .»
در تفسیر آیه 15 سوره توبه «... و یقبل التوبة عن عباده و یاخذ الصدقات» ; «توبه بندگان را میپذیرد و صدقات را میگیرد .» محمد بن مسلم از امام صادق، از امام سجاد علیهما السلام نقل کرد: «در پیشگاه خدا تعهد میکنم که صدقه به دستبنده خدا نمیرسد مگر آنکه پیش از آن در دستخدا قرار بگیرد .»
آن حضرت هر گاه میخواست صدقه بدهد، اول آنچه را در دست داشت، میبوسید و میبویید، سپس به دست فقرا میداد و میفرمود: «برای هر چیزی فرشته واسطهای هست، جز صدقه که بی واسطه به دستخدا میرسد .» (27)
خوش به حال انفاق گران!
ابوحمزه ثمالی میگوید: امام علی بن الحسین علیه السلام فرمود: «طوبی لمن طاب خلقه و طهرت سجیته و صلحتسریرته و حسنت علانیته و انفق الفضل من ماله و امسک الفضل من قوله و انصف الناس من نفسه (28); خوش به حال کسی که خویی خوش و درونی پاکیزه و نهادی شایسته و ظاهری آراسته دارد; زیادی مالش را انفاق میکند و سخن بیهوده را ترک میکند و با مردم منصفانه رفتار مینماید .»
درجه خود را ارتقا دهید!
آن حضرت خطاب به شیعیان میفرمود: «ای شیعیان ما! بهشت دیر یا زود از دستشما نمیرود اما برای ارتقای درجات آن کوشش کنید و بدانید میان شما بالاترین درجات و زیباترین کاخها و سراها و بناها در بهشت از آن کسانی است که در پاسخ دادن به ندای مؤمنان نیکوتر باشند و همدردیشان با فقرای مؤمن بیشتر باشد . بدانید خداوند گاهی یکی از شما را به سبب یک سخن پاک که با برادر تنگدستش بگوید، بیشتر از مسافتیک صد هزار سال که با گامهایش بپیماید، به بهشت نزدیک میکند، اگر چه از عذاب شدگان به آتش جهنم باشد . پس نیکی کردن به برادر خود را کوچک نشمارید زیرا آن نیکی، روزی برای شما سودمند است که هیچ چیز جایش را نمیگیرد .» (29)
اطعام نیازمندان
ابوحمزه ثمالی میگفت: علی بن حسین علیه السلام میفرمود:
«هر کس مؤمنی را تا حد سیر شدن غذا بدهد، جز خدا کسی از پاداش اخروی آن خبر ندارد; نه فرشته مقرب و نه پیامبر مرسل . (بعد فرمود) از چیزهایی که سبب آمرزش میشود، غذا دادن به فرد مسلمان گرسنه است (و بعد این آیه را تلاوت کرد:) «او اطعام فی یوم ذی مسغبة یتیما ذا مقربة او مسکینا ذا متربة» (30); یا اطعام دادن در روز گرسنگی به یتیمی از خویشان یا به تنگدستی نیازمند .» (31)
نمونههایی برای خدمت
خدمت، اقدامی است که به خاطر ادای حقوق متقابل (مستقیم یا با واسطه) انجام میشود و گسترهای به وسعت تمام عوامل دخیل در جامعه بشری دارد; از انسان تا خدا و از حیوان تا جهان طبیعت . فهرست رساله حقوق امام سجاد علیه السلام را به یاد آوریم تا به وسعت این گستره، عمیقتر بنگریم;
«1 - حق خدا (تمام حقوق از آن ناشی میشود) 2 - حق خود (الف: جوارح: زبان، گوش، چشم، پا، دست، شکم، فرج; ب: افعال و کارها: نماز، روزه، صدقه، قربانی،) 3 - حق ائمه (رهبر حکومت، معلم، مالک، همسر، خدمتگزار) 4 - حق خویشاوندان و ... (مادر، پدر، فرزند، برادر، منعم، (دهنده نعمت آزادی)، آزادکرده، نیکی کننده، اذان گو، پیشنماز، همنشین، همسایه، رفیق، شریک، مال، طلبکار، دوست معاشر، مدعی، فرد مورد ادعا، مشورت کننده، مشورت دهنده، نصیحتخواه، نصیحت کننده، بزرگتر، کوچکتر، سائل، فرد درخواستشونده، فرد خشنود کننده، توده مردم، اهل ذمه) از بین 50 مورد، ما به چند مورد اشاره میکنیم که امام سجاد علیه السلام در مورد خدمتبه آنها رهنمودی ارائه فرمودهاند .
نوع خدمتبه سائل (نیازمندان)
«حق السائل فاعطاؤه اذا تهیات صدقة و قدرت علی سد حاجته والدعاء، له فیما نزل به و المعاونة له علی طلبته و ان شککت فی صدقه و سبقت الیه التهمة له و لم تعزم علی ذلک لم تامن ان یکون من کید الشیطان اراد ان یصدک عن حظک و یحول بینک و بین التقرب الی ربک فترکته بستره و رددته ردا جمیلا و ان غلبت نفسک فی امره و اعطیته علی ما عرض فی نفسک منه فان ذلک من عزم الامور; حق سائل آن است، که اگر صدقهای آماده داری، به او بدهی و اگر توان برآوردن نیاز او را داری، برآوری و برای گرفتاریش دعا کنی و به خواستهای که دارد، به او کمک کنی و اگر در راستگویی او تردید کنی و زود او را متهم کنی، در صورتی که یقین نداری، بعید نیست که شیطان میخواهد تو را فریب داده و از اجر و ثواب بی بهره کند و تو را از نزدیکی به خدا باز دارد; در این صورت، آبروی او را حفظ کن و با روی خوش او را از خود دور کن . اما اگر بر نفس خود غلبه کنی و علی رغم چیزی که در دلت گذشته، به او کمک کنی، از امور مهم و حاصل اراده استوار است .» (32)
حق مال; صرف در راه خدمت
«و اما حق المال فان لا تاخذه الا من حله و لا تنفقه الا فی حله و لا تحرفه عن مواضعه و لا تصرفه عن حقائقه و لا تجعله اذا کان من الله الا الیه و سببا الی الله و لاتؤثر به علی نفسک من لعله لا یحمدک و بالحری ان لا یحسن خلافته فی ترکتک و لا یعمل فیه بطاعة ربک فتکون معینا له علی ذلک او بما (احدث فی مالک) احسن نظرا لنفسه فیعمل بطاعة ربه فیذهب بالغنیمة و تبوء بالاثم و الحسرة و الندامة مع التبعة و لاقوة الا بالله; اما حق مال آن است که جز از راه حلال به دست نیاوری و به جز راه حلال خرج نکنی و مبادا بی مورد در غیر راههای درستبه کار ببری و چون مال از آن خداست، نباید جز در راه خدا و جایی که وسیله تقرب به اوست، به کار بندی . و کسانی را که شاید از تو تشکر هم نکنند، بر خود مقدم دار . میراث گذاردن آن را برای دیگران صحیح ندانی که در راه نافرمانی خدا به کار برده شود و تو نیز در این گناه، کمک کار باشی و یا از تو بهتر به سود خود منظور دارد و در اطاعتخدا مصرف کند و غنیمت را او ببرد اما بار گناه و افسوس و پشیمانی با عقوبت و کیفر نصیب تو گردد . و هیچ نیرو و توانی غیر خدا نیست .» (33)
خدمت رسانی به همه
«و اما حق اهل ملتک عامة فاضمار السلامة و نشر جناح الرحمة و الرفق بمسیئهم و تالفهم و استصلاحهم و شکر محسنهم الی نفسه و الیک فان احسانه الی نفسه احسانه الیک اذا کف عنک اذاه و کفاک مؤونته و حبس عنک نفسه فعمهم جمیعا بدعوتک و انصرهم جمیعا بنصرتک و انزلتهم جمیعا منک منازلهم . کبیرهم بمنزلة الوالد و صغیرهم بمنزلة الولد و اوسطهم بمنزلة الاخ فمن اتاک تعاهدته بلطف و رحمة و صل اخاک بما یحب للاخ علی اخیه; اما حقوق توده مردم آن است که با حسن نیت و محبت و مدارا با بدیهایشان رفتار کنی و با دلجویی در صدد اصلاح حالشان برآیی . و از کسانی که به ایشان و شما نیکی میکنند، سپاسگزار باشی; زیرا احسان کسی نسبتبه خود، در حقیقت احسان به تواست، به خاطر آنکه آزاری به تو نرسانده و زحمتی بر دوش تو ندارد و جلوی هوای نفسش را گرفته است . وانگهی همه را دعا کن و به همه کمک نما و هر کدام را در حد خود محترم شمار; بزرگترها را به منزله پدر و کوچکترها را به منزله فرزند و میان سالها را همچون برادرت بدان . هرکس نزد تو آمد، با او به مهر و محبتبرخورد کن و با برادرت با رعایتحقوق برادری، رابطه برادرانه داشته باش .» (34)
بایستههایی برای خدمتشایسته
1 - منت نگذاشتن
«لم تمش بها علی احد لانها لک، فاذا امننتبها لم تامن ان تکون بها مثل تهجین حالک منها الی من مننتبها علیه لان فی ذلک دلیلا علی انک لم ترد نفسک بها و لو اردت نفسک بها لم تمتن بها علی احد; به خاطر صدقهای که دادهای، بر کسی منت نگذاری; زیرا قدمی به سود خود برداشتهای در صورتی که اگر منتبگذاری، در امان نیستی از اینکه روح او را آزرده و خود را معیوب کردهای . زیرا این عمل تو دلیل آن است که تو این کار را به خاطر خود نکردهای، در صورتی که اگر برای خودت میخواستی، بر کسی منت نمینهادی .» (35)
2 - استحکام اعتقاد قبل از خدمت
«و اما حق الصدقة فان تعلم انها ذخرک عند ربک و ودیعتک التی لاتحتاج الی الاشهاد فاذا عملت ذلک کنتبما استودعته سرا اوثق بما استودعته علانیة و کنت جدیرا ان تکون اسررت الیه امرا اعلنته و کان الامر بینک و بینه فیها سرا علی کل حال و لم یستظهر علیه فی ما استودعته منها باشهاد الاسماع و الابصار علیه بها کانها اوثق فی نفسک لا کانک لاتثق به فی تادیة ودیعتک الیک; اما حق صدقه و زکاتی که میدهی این است که بدانی آن، پساندازی است نزد پروردگارت و امانتی است که شاهد نمیخواهد . وقتی چنین باوری داشتی، بر آنچه در نهان به امانت میگذاری، بیشتر اطمینان خواهی داشت تا آنچه آشکارا میدهی . و خود را سزاوار خواهی دید تا آنچه را که میخواهی در نظر دیگران به خدا بسپاری، در نهان بسپاری و در هر حال به عنوان رازی نهفته بین تو و او باشد و حتی در این امانتی که به او میسپاری، از گوشها و چشمها - به دلیل اعتماد بیشتر به اینها و نه به آن جهت که در بازپرداخت امانتبه خدا اعتماد نداری - به عنوان شاهد و گواه پشتیبانی نخواهی .» (36)
3 - خدمتبه تناسب توان
«ان من اخلاق المؤمن الانفاق علی قدر الاقتار و التوسع علی قدر التوسع و انصاف الناس من نفسه ... ; (37) از اخلاق مؤمن انفاق به قدر توان، توسعه دادن به زندگی به قدر گنجایش، و رفتار منصفانه با مردم و ... است .»
4 - خوشرفتاری با خدمتجویان
آن حضرت هرگاه گدایی نزدش میآمد، میفرمود: «مرحبا بمن یحمل زادی الی الاخرة; (38) آفرین به کسی که بار مرا به آخرت حمل میکند!»
5 - حسنظن به خدمت جویان
6 - خدمت صادقانه (39)
7 - کوچک نشمردن خدمت
آن گاه که خدمتبه مردم خاستگاهی الهی داشته باشد، حجم آن مهم نخواهد بود بلکه کیفیتخدمت و رعایتخلوص و داشتن رنگ الهی، ارزشمند خواهد بود . از این روی گاه خدمتبا یک نگاه و ایجاد آرامش روحی در قلب یک فرد، میتواند خدمتی ارزشمند شمرده شود . لذا امام سجاد علیه السلام میفرمود:
«نظر المؤمن فی وجه اخیه المؤمن للمودة و المحبة عبادة ; (40) نگاه مؤمن به صورت برادر مؤمنش از روی دوستی و محبت، عبادت است .»
نهایت ظرافت و دقت نظر امام سجاد علیه السلام را در این جمله ببینیم که فرمود: «حق کسی که خداوند او را باعثشادی تو کرده و تو را به دست او شاد کرده، این است که اگر واقعا قصد خوشحال کردن تو را داشت، خدا را شکر کنی و به اندازه کافی از او سپاسگزار باشی و به خاطر آغاز چنین خدمتی از طرف او، متقابلا تو هم باعثخشنودی او شوی و در صدد جبران برآیی . و اگر قصد نداشت، باز خدا را شکر و سپاس گویی و بدانی از جانب خداست که باعثشادی تو شده است و آن شخص نیز یکی از عوامل نعمتهای خدا بر تو گردیده است . دوستبداری و خیرخواه او باشی زیرا وسایل نعمتهای الهی هر جا باشند، خود موجب برکت هستند، هر چند از روی قصد نباشد ...» (41)
به این ترتیب، خدمتگزار نباید به حجم کار توجه کند بلکه هر نوع خدمتی را که در توان دارد، نثار دیگران کند .
پینوشتها:
1 . تحف العقول عن آل الرسول، ص 278 .
2 . معارج/24 و 25 .
3 . وسایل الشیعه، ج 6، ص 69 .
4 . زندگانیامامزینالعابدین علیه السلام، عبدالرزاق موسوی مقرم، ص316نقلازلواقعالانوار، شعرانی، ص 28 .
5 . همان .
6 . تحلیلیاززندگانیامامسجاد علیه السلام، قرشی، ج2، ص218 .
7 . تحف العقول، ص 409 .
8 . احتجاج طبری، ص 174 (یک جلدی) .
9 . اعلام الدین، ص 299 .
10 تا 15 . زندگانی امام زین العابدین علیه السلام، مقرم، به ترتیب: ص 226، 274، 271، 275، 269 و 245 . که به ترتیب از: تفسیر برهان، ج 1، ص 44، وافی، ج 3، ص 88، مشکاة الانوار، ص 233، لئالی الاخبار، ص 214، مشکاة الانوار، ص 224 و حلیةالاولیاء، ج 3، ص 159 نقل کرده است .
16 . ثواب الاعمال و عقابالاعمال، ص 325 .
17 . معانی الاخبار، صدوق، ص 27، ح 2 و مستدرک الوسایل، ج 12، ص 95 .
18 . صحیفه سجادیه، «مناجات راجین» .
19 . دارالسلام، نوری، ج 2، ص 145، به نقل از تفسیر عیاشی . شرح داستان حضرت یعقوب را در آنببینید .
20 . زندگانی امام زین العابدین (ع)، ص 262 نقل از مصادقة الاخوان، صدوق، ص 34 .
21 . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 569 .
22 . همان، ص 568 .
23 . صحیفه سجادیه، دعای 20 .
24 و 25 . همان، دعای 30 و ...
26 . تحف العقول، ص 282 .
27 . تفسیر صافی، ص 223 و برهان، ج 1، ص 441 به نقل از عیاشی .
28 . کافی، ج 2، ص 156 .
29 . تفسیر برهان، ج 1، ص 44 .
30 . بلد/14 - 16 .
31 . وافی، ج 3، ص 120، (باب اطعام مؤمن) .
32 . تحف العقول، ص 270 .
33 . همان، ص 267 .
34 . همان، ص 271 .
35 و 36 . همان، ص 259 .
37 . همان، ص 282 و اصول کافی، ج 2، ص 241 .
38 . بحار الانوار، ج 46، ص 98 .
39 . تحف العقول، ص 270 .
40 . همان، ص 282 .
41 . همان، ص 271 .
برچسبها: فضائل امام زین العابدین (ع)
منابع مقاله:
ماهنامه کوثر، شماره 57، گلیزواره، غلامرضا؛
حقوق اسلامی: جهانی و جاودانی
«اسلام» آیین جهانی و جاودانی است که قوانین و موازین آن از سرچشمه وحی جاری گردیده است و چون مقررات آن منشایی آسمانی دارد، گستره آن تمامی حالات فردی و اجتماعی را دربرمیگیرد، مصالح و مفاسد امور، روابط و پیوستگیها و ظاهر و باطن کارها را در نظر میگیرد و بر اثر گذشت زمان یا مقتضیات سیاسی و اجتماعی در اصل این قوانین دگرگونی ایجاد نمیشود .
از منابع حقوق اسلامی; قرآن، سنت، عقل و اجماع است . قرآن به منزله قانون اساسی است که غالبا کلیات و اصول و ضوابط احکام را پیش روی پیروان حق نهاده است . و رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و جانشینان راستین آن حضرت با گفتار، رفتار و تقریر، جزئیات موازین شرعی و اعتقادی را بر حسب شرایط زمانی و مکانی بیان فرمودهاند، از این امور به «سنت» تعبیر نمودهاند که مطلقهای قرآنی را تقیید میکند، عموم آن را تخصیص میزند، مجملها را توضیح میدهد و نیز مسائلی را که در قرآن نیامده است، بیان مینماید .
جامعه جهانی بعد از دومین جنگ بین الملل که با سلاح علم، تمدن و تکنیک بسیاری را به خاک و خون افکند و شهرهای زیادی را به خرابه مبدل ساخت; میلیونها نفر را معلول و مجروح نمود و پس از آن همه خسارتهای مادی، فرهنگی و اجتماعی برای حفظ حقوق انسانها، به چاره اندیشی پرداخت، اندیشمندان و نمایندگان پنجاه و شش کشور در 86 جلسه و در طول هفتصد روز و دهها هزار ساعت کار، تنها سی ماده به نام «اعلامیه حقوق بشر» نوشتند که متاسفانه ضامن اجرایی نداشت و موفق نگردید به جنگهای خونین، استثمار انسانها، تجاوز، زورگویی، غصب و چپاول حقوق محرومان پایان دهد! هنوز مرکب این قوانین خشک نشده بود که آتش جنگ در بین بسیاری از کشورها زبانه کشید و هر روز که از آن میگذشت، دامنهاش گسترش مییافت . آری اندیشمندان و متفکران که از اعماق روح و زوایای ذهن و فکر بشر و مناسبات اجتماعی آنان درک ژرفی نداشتند و به سرچشمه قرآن، وحی و سنت معصومین متصل نبودند، در یک گردهمآیی توانفرسا و وقت گیر، قوانینی را تنظیم کردند که نه تنها گرهی از دشواریها و آشوبهای جهانی بر نداشت و موفق نگردید از تجاوز و بی عدالتی جلوگیری کند، بلکه همان کشورهایی که منادی حقوق بشر بودند، سرزمینهای آفریقایی و آسیایی را مورد یورش وحشیانه خویش قرار دادند و به غارت ثروتهای فرهنگی، ملی و مادی مردمان کشورها پرداختند!
در داخل سرزمینهای خود نیز به اقلیتهای دینی ستم کرده و میکنند، آنان را از انجام مراسم مذهبی و اجرای سنتهای دینی باز میدارند، از گسترش اماکن عبادی مسلمانان جلوگیری میکنند و اجازه نمیدهند انسانها به ندای «فطرت و وجدان» خویش که یکتا پرستی و روی آوردن به فضیلت و کرامتهای ملکوتی است، پاسخ گویند; از زمامداران خودسر و ستمگر حمایت میکنند، امواج گمراهی و جهالت را با رشد سرطانی فرقههای ضاله گسترش میدهند و بازهم وقیحانه ادعا میکنند: «ما مدافع حقوق انسانها هستیم و از اینکه کشورهای مسلمان حقوق شهروندان خویش را مراعات نمینمایند، در رنجیم!»
اعلامیه سازمان ملل متحد که در 25 نوامبر 1948 م . صادر شده و در آن تاکید کرده است: «تمامی مصادیق و اشکال تعصبات و تبعیض بین افراد، ادیان و اعتقادات مختلف باید برچیده شود .» اما فرانسه آن را زیر پا مینهد و «حجاب» را که فریضهای دینی و اصل مسلم قرآنی است، در مدارس و مراکز آموزشی ممنوع میکند . این است معنای دموکراسی از نوع غربی!
در فرهنگ اسلامی، حقوق و تکالیف، اوامر و نواهی از مذهب ریشه گرفتهاند . اسلام به انسان از نظرگاه فردی و اجتماعی، مادی و معنوی تواما مینگرد که این نگرش چند جانبه، در غایت و نتیجه باهم تفاوتی ندارند . ایجاد هم آهنگی بین حقوق شخصی و منافع عمومی و امور مادی و مسایل آخرتی تنها با به کار بستن صحیح دستورات قرآن میسر است . اصول عدالت، تقوا و مسؤولیت انسان شالوده تکالیف هر فرد مسلمان را نسبتبه خود و در حق دیگران بنیان نهاده است . تعالیم قرآنی و روایی فضایی در جامعه پدید میآورد که مسلمین را باهم پیوند میدهد و در برخوردها و معاشرتها با ادب و احترام متقابل روبهرو میشوند . اینها همه مبین آن است که اسلام حقوق بشر را کاملا مورد توجه قرار داده است و هیچ گاه نمیخواهد به آزادی واقعی و اصیل انسان خللی وارد سازد . بر پایه چنین اصلی بود که در صدر اسلام آن پیروزی چشمگیر و آن دگرگونی در افکار و نگرشها در جامعه جاهلی اعراب بروز نمود . انسانها و جامعه بر بنیان این نظام ارزشی، اعتبار و عزت و حیثیت تازهای به دست آوردند . آدمی به مقام خود وقوف یافت و با وظایف و تکالیف خویش آشنا شد و توانایی و استعداد وی در چنین فضایی امکان شکوفایی به دست آورد . امتیازات شخصی، قومی و قبیلهای جای خود را به تقوا و فضیلت انسانی داد .
منشوری منور
اسلام برای همسایگان همچون خویشاوندان، حقوقی را قایل گردیده است که هرکس بخواهد آنها را نادیده تلقی نماید و یا تضییع کند، گناهکار و متجاوز به شمار میآید . حق همسایگی در اسلام، آن چنان اهمیت دارد که قرآن کریم پس از مطرح نمودن توحید و یکتاپرستی و اجتناب از شرک ورزیدن به ساحت پروردگار متعال، دعوت عملی به تضامن و تعاون اجتماعی نموده و در این میان پس از فراخوانی به پرستش خداوند، نیکی به والدین، ارحام، یتیمان و فقیران، «احسان به همسایه» را مورد اهمیت قرار داده است .
در واقع از دیدگاه ارزشی اسلام هر انسانی باید قلمرو محظوظ بودن از امکانات زندگی و نعمتهای الهی و همکاری و همیاری خویش را از چهار دیواری خانه بیرون آورد و به محیط پیرامون و محلهای که در آن سکونت دارد، سرایت دهد و در معاشرتها و رفت و آمدها مراعات حال همسایگان جدی تلقی گردد .
دستور قرآن در آیه 36 از سوره نساء در خصوص همسایگان - اعم از مسلمان، خویشاوند و حتی غیر مسلمان - متضمن برنامهای است که اگر از سوی مسلمانان به کار گرفته شود، بسیاری از مشکلات جوامع انسانی به لحاظ امنیت روانی، تسهیلات زندگی، بهبود مناسبات اجتماعی، مرتفع میگردد . ارتباط با همسایگان و خوش رفتاری با آنان در فرهنگ قرآن و عترت به آن درجهای از اهمیت است کهمعصومان علیهم السلام در سخنانی گهربار این ویژگی را از جمله اهداف بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ذکر نمودهاند و نیز نیکی با همسایه را در ردیف واجباتی چون نماز و از جمله «مکارم اخلاق» برشمردهاند . (1)
چهارمین فروغ امامت، دفاع از حقوق انسان را در سیره و سخن پیگرفت و در این راه اسوهای برای تمامی آدمیان عصرهای بعدی شد .
در آن عصر وحشت، ضلالت و رذالت امویان، امام سجاد علیه السلام فریاد برآورد:
«از جمله گناهانی که بلای آسمانی را نازل مینماید و نعمت را به نقمت تبدیل میکند، تجاوز و تعدی به حقوق مردم است .» (2)
در فراز یکی از بیانات امام چهارم آمده است:
«یکی از دو گناهی را که خداوند مورد آمرزش قرار نمیدهد، ضایع کردن حقوق برادر دینی است .» (3)
در رساله حقوقی که از ایشان به یادگار مانده است، طی 50 ماده «حقوق انسانها» را مطرح نموده و ضامن آن را ایمان و اعتقاد مسلمانان و وجدان انسانها و نظام برخاسته از ایمان میداند . (4)
امام در این منشور منور راههای رفتار و سلوک انسانی و بنیان نهادن فرهنگ و تمدن بشری را بر اصولی استوار نمودهاند که تمامی عوامل آرامش روحی و مصونیت آن از هر گونه آشوب و آشفتگی، به وفور در آن مشاهده میگردد . امامی که بصیرتی عمیق و گسترده نسبتبه حالات انسانها، زندگی و روابط آنان دارد، حقوقی را بر ایشان مقرر نموده و همه را مسؤول رعایت و پاسداری از آن قرار دادهاند تا بدان وسیله بنیاد «جامعه اسلامی» به تمام و کمال ایجاد شود . اما قبل از آنکه هریک از این حقوق را بیان فرمایند، به اجمال و اختصار به آنها پرداختهاند که در فرازی از آن تاکید نمودهاند: «بزرگترین حقوقی که خداوند بر تو واجب کرده است، حقوقی میباشد که نسبتبه خود تو بر تو واجب گردانیده که اساس همه حقوق بوده و تمام آنها از آن نشات گرفته است .» و پس از برشمردن این حقوق، میفرمایند: «خوشا به حال کسی که خداوند او را برای ادای این حقوق واجب یاری کرده و او را موفق و ثابت قدم بدارد .»
سی و یکمین حق از این حقوق، «حق همسایه» است که امام این گونه مطرح فرموده است:
اما حق همسایه این میباشد که وقتی غایب است، حرمت و حقوق او را در نبودنش از هر جهتحفظ کنی و چون حاضر است، تکریمش نمایی و او را احترام کنی و در هر حالی به او کمک نمایی . برای پیبردن به عیبها و لغزشهای او تفحص و جستجو ننمایی و اگر هم ناخودآگاه از عیب او مطلع شدی، در خصوص دانستههای خویش نسبتبه معایب او بسیار پردهپوش باش که اگر بخواهند با نیزههایی دلت را بشکافند و به اندرونت دستیابند، موفق نشوند . به سخنان ناآگاهانه وی وقعی مگذار و اعتنا نکن، در سختیها رهایش مکن و اگر امکاناتی دارد، بر او رشک مورز . از لغزش او درگذر و خلافش را اغماض نما و اگر ندانسته به تو بدی کرد، متانتبه خرج بده و بردبار باش . مبادا بدرفتاری کنی . اگر کسی خواست درباره او زبان به بدگویی بگشاید، جلوگیری کن و اگر فردی خواست مکری دربارهاش به اجرا بگذارد، با دلسوزی این نقشه را خنثی کن و با کرامت و بزرگواری با وی معاشرت نما . هیچ نیرو و توانی به جز خدا نیست (پس از آن کمک بگیر) .»
امام سجاد علیه السلام در این فراز از رساله حقوق برای همسایگان اهمیت فوقالعادهای قائل گردیده و مراعات حقشان را سفارش نموده است . هدف از این تاکیدها و توصیهها و اهتمام و عنایتبه امور و شئون همسایگان ایجاد همبستگی اجتماعی و احیای اخوت دینی در میان «جوامع اسلامی» است تا در پرتو این انسجام، محبت و مودت شکل متقابل و فراگیری به خود گیرد و هرگونه اختلاف، بدبینی، بددلی و سوء تفاهم از دلها رختبربندد و مردم برای رشد فضایل و مکارم گام بردارند .
امام از پیروان خویش میخواهد وقتی مصائبی برای همسایهای پیش میآید، او را تنها نگذارند و به امدادش بشتابند; زیرا وقتی فرد مصیبت دیده، خود را در توفانی از حوادث و بلایا مشاهده کرد، دچار فشار روحی و روانی شدیدی میشود و اگر با او همفکری و همکاری نشود و در جهت نجات دادن وی از شدائد و ناگواریها اقدام نشود، هجوم ناگواریها ذهن و دلش را پژمرده نموده و نشاط روحی و آرامش روانی را از وی سلب میکند; آدمی با این وضع ناگوار نمیتواند در امور اجتماعی و برنامههای انسانساز اسلامی حضوری مؤثر و فعال داشته باشد .
به علاوه وقتی ما با همسایه خود ارتباط برقرار میکنیم، باید شئونات وی را کاملا حفظ کنیم و به گونهای نباشد که در معاشرت با ما، ارج و منزلت اجتماعی وی تنزل یابد . رعایت این حقوق، غیر از آنکه شبکه روابط اجتماعی را در جامعه مسلمانان استحکام میبخشد و دوستی و عواطف عالی را بین آنان رواج میدهد، موجبات رشد، پویایی و کمال یابی آنان را فراهم میسازد .
البته حقوق مذکور متقابل است و مجاورت مسلمانان با یکدیگر تعهد ایجاد میکند . در رعایتحق همسایه هیچ کس نمیتواند ادعا کند به همکاری و مساعدت دیگران نیازی ندارد . (5) زیرا قرآن کریم میفرماید: «و تعاونوا علیالبر والتقوی» (6) و در این همکاری در نیکی و تقوا، استثنا و تخصیص وجود ندارد .
قلمرو ممنوع
انسان باید متوجه این واقعیتباشد که نوع معاشرت با همسایگان، در روح و روانش اثر میگذارد .
مجاورت با افراد خاطی، گناهکار و اهل عصیان، دل را تیره میکند . شهید مطهری میگوید:
«انسان با روحی حساس و قابل تغییر آفریده شده است; به همین جهت، صلاح و فساد بدون آنکه خود اشخاص متوجه باشند، از فردی به فرد دیگر سرایت میکند . به تعبیر حضرت علی علیه السلام وقتی آدمی با افراد بد معاشرت و مجالست دارد، مثل این است که وی را در فراموشخانه ایمان بردهاند زیرا حداقل به طور موقت و تا وقتی که با او مرتبط است، افکار و عقاید پاک خویش را از یاد میبرد .» (7)
تحمل اذیت و آزار همسایه
گرچه به فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از موارد مهم شومی خانهها، همسایه بد میباشد . (8) اما در منابع اسلامی بردباری نشان دادن در مقابل آزار همسایگان، از نشانههای ایمان معرفی شده است و امام علی علیه السلام میفرماید: «هر کس ناروایی همسایگان را تحمل کند، نیکی را تکمیل نموده است .» (9) امام سجاد علیه السلام فرمودهاند: «رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: من و پیامبران قبل از من پیوسته گرفتار کسانی بودیم که ما را اذیت میکردند .» (10)
در سیره آن حضرت آمده است که اگرچه پیامبر صلی الله علیه و آله با اذیت و آزار همسایگان مواجه بود اما آن وجود مبارک با کرامتی فوقالعاده در برابر این فشارها مقاومت نموده و شکیبایی نشان داد .
رفتار امام چهارم با دشمنان و کینه توزان با گذشت، نیکی، بخشش و احسان توام بوده است:
اسماعیلبن هشام مخزومی - والی مدینه - در اذیت و آزار امام چهارم بسیار مصر بود . این فرماندار که از سوی امویان به چنین سمتی برگزیده شده بود، در همسایگی امام سجاد علیه السلام سکونت داشت که حق جوار را نادیده گرفته، به نحوی که تمامی اهل محل از رفتارهای منفی وی به ستوه آمده بودند موقعی که ولید بن عبدالملک روی کار آمد، به دلیل اختلافاتی که پیش از رسیدن به قدرت با فرزند هشام داشت، او را از ولایت مدینه برکنار نمود و در سخنانی به مذمتش پرداخت و به مردم اعلام نمود: هرکس حقی دارد، از او بازپس گیرد . حتی دستور داد او را در ملا عام نگاه دارند تا همسایگان به تلافی اذیتهایی که از این فرماندار دیدهاند، او را آزار دهند .
ابن هشام بیش از همه کس از امام زینالعابدین علیه السلام - به دلیل عداوتی که با آن حضرت داشت - نگران بود و میگفت: من از هیچ کس جز علیبن الحسین نمیترسم زیرا وی مرد صالحی است و خلیفه حرف او را درباره خلافهای من میپذیرد .
هنگامی که درپشت دیوار کاخ مروان قرار گرفته بود، امام چهارم همراه گروهی از اصحاب و یارانش بر او گذشت اما نه خود متعرض اسماعیلبن هشام گردید و نه اجازه داد یارانش بر او اعتراض کنند . حتی دستور داد کسی حق ندارد کلمهای خشن و تند نسبتبه این فرماندار برکنار شده به زبان جاری سازد . امام با او ملاقت نمود و با سیمای گشاده با وی روبهرو گردید و پیشنهاد کرد تا در مدت گرفتاریش در خصوص رفع حوائجش او را یاری دهد; حضرت خطاب به وی فرمود: «خدای تو را عافیت دهد . من از آنچه برایت روی داده ناراحتم، آنچه دوست داری از ما بخواه .» اسماعیلبن هشام از مشاهده این همه کرامت و محبت، پریشان گردید و بسیار خجالت کشید و با شگفتی و حیرت عرض کرد: الله اعلم حیثیجعل رسالته; خداوند بهتر میداند که رسالتخود را در کجا قرار دهد و به کسی که ارادهاش تعلق گرفته است تفویض کند و بسپارد . (11)
احسان به همسایگان
از آنجا که از هر طرف خانه تا چهل منزل همسایه آدمی تلقی میگردد، امام سجاد علیه السلام اغلب اهل مدینه را همسایه خود میدانست و نیمه شب راهی خانههای آنان میگردید و هر آنچه لازم داشتند، در اختیارشان قرار میداد و قرضشان را میپرداخت .
در صد و هفتمین سوره قرآن (ماعون)، آیه هفتم چنین میخوانیم: «و یمنعون الماعون» ، منظور از ماعون (از ریشه معن) اشیاء جزئی و لوازمی عادی است که معمولا همسایگان به عنوان قرض یا تملک از یکدیگر میگیرند . رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودهاند: «هر کس از همسایهاش ماعون (لوازم مورد احتیاج او) را منع کند و به عاریه ندهد، روز قیامتخداوند وی را از خیر محروم میکند و او را به خودش وا میگذارد . پس چه حال بدی خواهد داشت .» (12) امتناع از دادن چنین امکاناتی، عواقبی ناگوار در همین دنیا نیز خواهد داشت و بنا به فرمایش امام زینالعابدین علیه السلام یکی از گناهانی که موجب خشکسالی میگردد، قرض ندادن اثاث و لوازم به افراد همسایه است . (13)
امام علیبن الحسین علیهما السلام میفرماید: «به درستی که نیازهای مردم به شما، از نعمتهای الهی است; از روی آوردن حاجتمندان به سویتان، احساس ملال و ناراحتی نکنید .» (14)
امام سجاد علیه السلام از رد نمودن محرومان به شدت نهی میفرمود . سعید بن مسیب روایت کرده است:
روزی خدمت امام زینالعابدین علیه السلام شرفیاب بودم، سائلی در زد . امام فرمود: «او را دستخالی رد نکنید .» (15)
روز جمعهای حضرت، کنیزی را که سکینه نام داشت، فراخواند و به وی فرمود: «نباید محرومی از در خانه من عبور کند مگر آن که او را اطعام نمایید، آخر امروز جمعه است!» ابوحمزه ثمالی که این ماجرا را نقل کرده است، میگوید: عرض کردم ای مولای من! همه آنان استحقاق ندارند . امام فرمود: «از آن خوف دارم که بعضی از افراد سائل مستحق باشند و ما او را غذا ندهیم و دست رد برسینهاش بزنیم و در نتیجه آنچه بر یعقوب و اهل بیت او نازل گردید، بر ما هم فرود آید . به آنها اطعام کنید .» (16)
به راستی محروم نمودن فقیر محتاج و کمک نکردن به او، از جمله عوامل زوال نعمت و فرا رسیدن خشم خداست . در روایتی چنین میخوانیم:
چون بنیامین از پیش حضرت یعقوب رفت، آن پیامبرخدا ندا کرد: پروردگارا! مرا رحم نمیفرمایی، دو نور چشم و دو فرزندم را از من گرفتی . خداوند به وی وحی نمود: یاد آور زمانی را که گوسفندی ذبح کردی و آن را بریان نمودی و خوردی و آن همسایه روزهدار خویش را از آن محروم کردی و او با حالت گرسنه در بستر خود خوابید . (17)
در روایت دیگری آمده است: یعقوب بعد از این ابتلا، همیشه از منزلش هر چاشتگاه تا یک فرسنگی فریاد میزد: هر کس صبحانه خواهد، به خانه من بیاید . و در شامگاه هم فریاد میزد: کسی که شام میخواهد، به خانه من وارد شود . و نیز ندا میداد: ای همسایگان! بیایید با من همغذا شوید . (18)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودهاند: «به من ایمان نیاورده است کسی که جامهای داشته باشد و همسایهاش از آن محروم باشد .» (19) چهارمین فروغ امامت نیز هشدار دادهاند: «اگر فردی بیش از نیاز خود پوشاک داشته باشد و بداند کسانی در همسایگی او هستند که به آن نیاز دارند و به آنان ندهد، خداوند وی را در آتش جهنم خواهد افکند .» (20)
امام سجاد در سیره عملی بخشندهتر از همه مردم عصر خویش بود و نسبتبه فقیران و مستمندان توجه ویژه مبذول میداشت . حضرت از لباسهایی که خود برتن مینمود، به محرومان صدقه میداد . در زمستان لباس خز برتن مینمود اما تابستان که فرا میرسید، یا آن را به فقیران اهداء مینمود و یا میفروخت و پولش را به آنان میداد و بارها میفرمود: «از پروردگار خویش خجالت میکشم از پول لباسی ارتزاق کنم که با آن جامه، خداوند را عبادت کردهام .» (21)
محبوبترین چیز از نظر امام «صدقه پنهانی» بود، بارها در ظلمتشب از خانه بیرون میآمد و در محلات مدینه هدایا و عطایای خویش را به مستمندان میرسانید، در حالی که صورتش پوشیده بود . اهل محل و فقیران به این وضع عادت کرده بودند، از این رو بر در خانههای خویش میایستادند و چون امام را مشاهده مینمودند، خوشحال میشدند و به یکدیگر مژده میدادند . ابن عایشه میگوید از مردم مدینه شنیدم: «صدقه نهانی از ما قطع نشد مگر وقتی که علیبن الحسین علیهما السلام از دنیا رفت .» گروهی از مردم این شهر از همین راه روزگار میگذرانیدند و نمیدانستند چه کسی وسایل زندگی آنان را فراهم میکند . (22)
امام سجاد علیه السلام همه روزه در مدینه اطعام عمومی مینمود و هنگام ظهر در منزل خویش بار عام میداد و صد خانوار را به طور پنهانی اداره مینمود که هر خانوار، خود شامل چندین نفر بودند . برای مستمندان محل سکونتخویش (مدینه) احترام قائل بود و هرگاه به محرومی چیزی میداد، آن را میبوسید تا اثر ذلت و نیازمندی را در او احساس نکند . بر سر سفره امام علیه السلام یتیمان، بیچارگان، از کار افتادگان و مستمندانی که هیچ راهی برای ادامه زندگی نداشتند، حضور مییافتند . و خود شخصا به دست مبارک از آنان پذیرایی مینمود و تا آنجا حال فقرا را مراعات مینمود که راضینبود محصول نخلها را شب هنگام که آنان حضور نداشتند، جمع آوری کند تا مبادا از خرماهای این درختان محروم بمانند . (23)
همسایه در دعاهای امام علیه السلام
در فقره 21 از دعای شانزدهم صحیفه سجادیه، امام سجاد علیه السلام خداوند را ستایش مینماید که چه زشتیهای بسیاری از گناهان را بر دیدههای همسایگان آشکار نگردانید . در فرازی از دعای سی و دوم نیز به این موضوع اشاره شده است . (24)
دعای بیست و ششم به همسایگان و دوستان اختصاص دارد . در نخستین فراز این دعا آمده است:
اللهم صل علی محمد و آله و تولنی فی جیرانی و مولی العارفین بحقنا والمنابذین لاعدائنا بافضل ولایتک و وفقهم لاقامة سنتک والاخذ بمحاسن ادبک فی ارفاق ضعیفهم و سد خلتهم و عیادة مریضهم و هدایة مسترشدهم و ستر عواراتهم و نصرة مظلومهم و حسن مواساتهم بالماعون .
در این مضامین عالی و با طراوت، امام پس از درود فرستادن بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و آل پاکش در قالب «دعا» نکات مهم اعتقادی، سیاسی، اخلاقی و حقوقی را مطرح میفرمایند:
1 . یاری، رعایت و مساعدت همسایگان و دوستانی که به حق خاندان عترت معرفت دارند و با چنین بصیرتی، محب ائمه و دشمن دشمنان خاندان نبوتند .
2 . امام از خداوند میخواهد همسایگان سنت الهی را اقامه نمایند، محاسن اخلاقی و دینی را با عنایتبه فقرا پیش گیرند و در رفع حوائج آنان، عیادت بیماران و راهنمایی و ارشاد به راه صلاح، بکوشند و حق خیرخواهی و صلاح اندیشی را چون باهم مشورت کنند، به جای آرند .
دعای چهل و چهارم را اگرچه حضرت زینالعابدین علیه السلام هنگام دخول ماه مبارک رمضان بر زبان مقدس خویش جاری نموده و توسط مضامین آن با خدای خویش به راز و نیاز پرداختهاند، اما در این قلمرو نیز حضرت همسایگان را فراموش ننمودهاند و در فرازی از آن فرمودهاند:
«... [اللهم] و وفقنا فیه لان نصل ارحامنا بالبر و ان نتعاهد جیراننا بالافضال والعطیة; پروردگارا! در این ماه مبارک، ما را به صله رحم و نیکی و احسان در حق ارحام موفق ساز و هم [کرم کن] و توفیق ده که با همسایه به عطا، فضل و بخشش پردازیم .» (25)
امام در این مضامین نیز پیروان خود را به موضوعی جالب، توجه میدهد: «حسن سلوک با همسایگان» و این موضوع نباید به زبان منحصر شود بلکه در رفتار، اعمال و امکانات و استفاده از آنها باید چنین خصوصیتی را بروز دهیم .
درخت دوستی بنشان، که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن، که رنجبیشمار آرد
پینوشتها:
1 . کافی، ج 3، ص 333; امالی، شیخ مفید، ص 205، الروضة من الکافی، ج 2، ص 51 و 52; تحف العقول، ص 29; تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 201 و 202 .
2 . الامامزینالعابدین، علامهعبدالرزاقمقرم، ص149 .
3 . تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطایی، ج 1، ص 107 .
4 . رساله حقوق، به اسنادی از ابوحمزه ثمالی، توسط شیخ صدوق روایت گردیده است: (خصال، ص 50) . منابع دیگری که آن را نقل کردهاند، عبارتند از: من لایحضره الفقیه، صدوق; تحف العقول، ابن شعبه حرانی; مستدرک الوسایل، محدث نوری; فلاح السائل، ابن طاووس
5 . با الهام از خطبه 214 نهجالبلاغه و حکمتها و اندرزها، شهید مطهری، ص 89 .
6 . مائده/آیه 2 .
7 . حکمتها و اندرزها، ص 281 .
8 . حلیةالمتقین، ص 245 .
9 . درةالبیضاء، سید کاظم وفایی همدانی، ص 107 .
10 . علل الشرایع، ص 26 .
11 . طبقات، ابن سعد، ج 5، ص 220; تاریخ طبری، ج 6، ص 536 .
12 . تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 679; من لایحضره الفقیه، باب المناهی .
13 . معانی الاخبار، صدوق، ص 78; الامام زینالعابدین، مقرم، ص 149 .
14 . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 74، ص 130 .
15 . کافی، ج 4، ص 15 .
16 . دارالسلام، نوری، ج 2، ص 14; الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیه، شیخ حر عاملی، ترجمه زینالعابدین کاظمی خلخالی، ص 43 و 44 .
17 . اصول کافی، کتاب العشره، باب حق الجوار، ج 4، ص 491; المخازن، ج 1، ص 145; تفسیر برهان، ج 2، ص 243; وافی، ج 1، ص 350; المحجة البیضاء، ج 3، ص 426 .
18 . وافی، ج 1، ص 35; ذخیرةالعباد، جزء سوم، ص 53; سیری در نماز، حسین انصاریان، ص 21 .
19 . مستدرک الوسایل، ج 2، ص 80; الحیاة، ج 1، ص 237 .
20 . مجموعه ورام، ج 2، ص 47 .
21 . ناسخ التواریخ، ج 1، ص 67 .
22 . بحارالانوار، ج 67، ص 89; الاتحاف بحب الاشراف، ص 49 .
23 . تحلیلی از زندگی امام سجاد علیه السلام، ج 1، ص 128 - 126 .
24 . الدلیل الی موضوعات الصحیفة السجادیه، محمدحسین مظفر، ص 282 .
25 . در ترجمه عبارات صحیفه سجادیه از ترجمه مهدی الهی قمشهای و نیز صدرالدین بلاغی استفاده شده است .
برچسبها: فضائل امام زین العابدین (ع)
منابع مقاله:
ماهنامه کوثر، شماره 57، پاکنیا، عبدالکریم؛
مقدمه
بیتردید یکی از مهمترین رازهای توفیق پیشوایان معصوم علیهم السلام در طول حیات و بعد از شهادت آن بزرگواران، جایگاه معنوی و شخصیت والایشان در قلوب انسانهای مشتاق فضائل و کمالات بوده است . از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام هرکدام در عصر خویش به عنوان اسوه کامل انسانیت و بارزترین نمونه کمالات و صفات انسانی بودهاند و عموم مردم فطرتا چنین صفاتی را دوست دارند; به این جهت، به امامان معصوم علیهم السلام به دیده محبت و عشق مینگریستهاند . حتی دشمنان آن بزرگواران با اعتراف به این حقیقت انکارناپذیر، بارها زبان به ستایش پیشوایان معصوم گشوده و مناقب و افتخارات آنان را به دیگران یادآور شدهاند .
در این فرصت، مروری کوتاه بر جایگاه معنوی حضرت زینالعابدین علیه السلام در جامعه و برخی علل محبوبیت آن پیشوای راستین خلق در دلهای مشتاق، خواهیم داشتباشد که ما نیز با پرورش محبت روزافزون آن امام همام، دلهایمان را از زنگار جهل و خرافهها زدوده و در پرتو دوستی اهل بیت علیهم السلام گامهای سعادت آفرین به سوی کمال برداریم . ان شاء الله
ناگفته نماند که مقصود ائمه اطهار علیهم السلام جلب رضایت مخلوق در مقابل سخط و خشم خالق نبوده است; زیرا:
الف) ساختار شخصیت آن بزرگواران و رفتار و کردارهای پسندیدهشان طبیعتا با فطرت مردم سازگار بوده و انسانهای پاک فطرت و عموم مردم عادی به دیده محبت و احترام به آنان مینگریستند .
ب) چون امامان معصوم علیهم السلام برای هدایت مردم و پیشبرد مقاصد الهی خود به مقبولیت اجتماعی نیاز داشتند تا آنجا که اهداف الهی و اصول مسلم اسلام اجازه میداد، سعی میکردند افکار عمومی و رضایت مردم را در راستای ارزشهای معنوی جلب کرده و آنان را در مقابل اهل باطل بسیج نمایند . چنانکه بارها از این نیروی عظیم بر ضد ستمگران و زورگویان بهره میبردند .
البته هرگاه هم که مردم آن بزرگواران را همراهی نمیکردند، ائمه اطهار علیهم السلام به دنبال اهداف الهی خود میرفتند و از مردم زمانه خود که جانب باطل را انتخاب کرده بودند، فاصله میگرفتند .
به همین علت امام سجاد علیه السلام به مردی که میگفت: «اللهم اغننی عن خلقک; خدایا! مرا از این مردم بینیاز کن .» اعتراض کرده و فرمود:
«بینیازی از مردم، ممکن نیست و انسان در هر صورت در زندگی دنیوی به ارتباط مردم نیاز دارد بلکه چنین دعا کن: اللهم اغننی عن شرار خلقک; (1) خدایا! مرا از مردم شرور و بدسرشتبینیاز کن .»
جوانمردی و ایثار
از عوامل مهمی که شخصیت والای حضرت سجاد علیه السلام را در منظر دیگران محبوب ساخته بود و اطرافیان، دوستان، غلامان و کنیزان آن حضرت با تمام وجود به امام عشق میورزیدند، خصلت پسندیده «عفو، گذشت و جوانمردی» بود . در این راستا امام سجاد علیه السلام از یک شیوه کارآمد و پسندیده تربیتی بهره میگرفت . امام صادق علیه السلام فرمود: در طول ماه مبارک رمضان، حضرت علی بن الحسین علیه السلام در مورد غلامان و کنیزان و سایر زیردستان خود روش عفو و گذشت را به کار میگرفتبه این ترتیب که هرگاه غلامان و کنیزان آن حضرت خطائی را مرتکب میشدند، آنان را تنبیه نمیکرد .
آن حضرت فقط خطاها و گناهان آنان را در دفتری ثبت کرده و تخلفات هرکس را با نام و موضوع تخلف مشخص مینمود . در آخر ماه همه آنان را جمع کرده و در میان آنان میایستاد . آنگاه از روی نوشته، تمام خطاها و اشتباهاتشان را که در طول ماه رمضان مرتکب شده بودند، برایشان یادآور میشد و به تک تک آنان میفرمود: فلانی! تو در فلان روز و فلان ساعت تخلفی کردی و من تو را تنبیه نکردم، آیا به یاد میآوری؟! فرد خطاکار هم میگفت: بلی، ای پسر رسولخدا! و تا آخرین نفر این مطالب را متذکر میشد و آنان به اشتباهات و خطاهای خود اعتراف میکردند .
آنگاه به آنان میفرمود: با صدای بلند به من بگویید: ای علی بن الحسین! پروردگارت تمام اعمال و رفتار تو را نوشته است چنانکه تو اعمال ما را نوشتهای; نزد خداوند نامه اعمالی هست که با تو به حق سخن میگوید و هیچ عمل ریز و درشتی را فروگذاری نمیکند، و هرچه انجام دادهای، به حساب آورده و تمام اعمالت را نزد او حاضر و آماده خواهی یافت، همچنانکه ما اعمال خود را در نزد تو آماده و ثبتشده دیدیم . پس ما را ببخش همان طور که دوست داری خدا تو را ببخشد .
ای علی بن الحسین! بهیاد آر، آن حقارت و ذلتی را که فردای قیامت در پیشگاه خدای حکیم و عادل خواهی داشت; آن پروردگار عادل و حکیمی که ذرهای و کمتر از ذرهای به کسی ستم روا نمیدارد و اعمال بندگان را همچنانکه انجام دادهاند، به آنان عرضه خواهد کرد و حسابگری و گواهی خدا کافی است . پس ببخش و عفوکن تا پادشاه روز قیامت از تو عفو کرده و درگذرد . چنان که خودش در قرآن میفرماید:
«ولیعفوا و لیصفحوا الا تحبون ان یغفرالله لکم والله غفور رحیم» ; (2) باید ببخشند و عفو کنند . آیا دوست ندارید خداوند شما را بیامرزد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است .
امام سجاد علیه السلام این کلمات را برای خویش و غلامان و کنیزانش تلقین میکرد و آنان باهم تکرار میکردند و خود امام علیه السلام که درمیان آنان ایستاده بود، میگریست و با لحنی ملتمسانه میگفت:
«رب! انک امرتنا ان نعفوا عمن ظلمنا فنحن قد عفونا عمن ظلمنا کما امرت، فاعف عنا فانک اولی بذلک منا و من المامورین; (3) پروردگارا! تو به ما فرمودی از ستمکاران خویش درگذریم، همان طور که فرمودی، ما از کسانی که به ما ستم کردهاند، درگذشتیم، توهم از ما درگذر! که در عفوکردن از ما و از تمام ماموران برتری .»
پس از این برنامه عرفانی و تربیتی، امام سجاد علیه السلام خطاب به خدمتگزاران خویش میفرمود:
من شما را عفو کردم، آیا شما هم من و بدرفتاریهای مرا که فرمانروای بدی برای شما و بنده فرومایهای برای فرمانروای بخشاینده عادل و نیکوکار بودهام، بخشیدید؟!
همگی یکصدا میگفتند: با اینکه ما از تو، جز خوبی ندیدهایم، تو را بخشیدیم . آنگاه به آنان میفرمود: بگویید: خداوندا! از علی بن الحسین درگذر! ، همان طور که او از ما درگذشت . او را از آتش جهنم آزاد کن، همان طور که او ما را از بردگی آزاد کرد . آنان دعا میکردند و امام چهارم علیه السلام آمین میگفت و در پایان میفرمود: بروید! من از همه شما عفو کردم و آزادتان میکنم به امید اینکه خدا نیز عفو کرده و آزادم کند .
حضرت زین العابدین علیه السلام در روز عید فطر آنقدر به خدمتگزاران خود جایزه و هدیه میبخشید که از دیگران بینیاز میشدند . سیره امام سجاد علیه السلام چنان بود که هرگاه بندهای را در اول سال یا وسط سال مالک میشد، بعد از یک دوره آموزش و اعمال شیوههای تربیتی صحیح، در شب عید فطر آزادش میکرد . آن بزرگوار بندگان سیاه را که هیچگونه نیازی به آنان نداشت، میخرید و در عرفات بعد از مراسم عرفه همراه هدایای قابل توجهی آزادشان میساخت . (4) و به این ترتیب امام، بردگان را نه تنها در بعد جسمانی بلکه از افکار و اندیشههای خرافی، جهل و غفلت رها میساخت . لذا تربیتیافتگان مکتب حضرت علی بن الحسین علیه السلام از ذلت غفلت و خرافه پرستی به اوج عزت معنوی و عرفانی نائل میشدند . و بیچارهترین بردگان عصر آن حضرت در اثر ارتباط با درگاه امامت، به رهبران جامعه و عارفان خداجوی و عالمان ربانی مبدل میگشتند .
سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، ابواسحاق بن عبدالله سبیعی، سالم بن ابی حفصه، شرحبیل بن سعد، عبدالله بن دینار، ابوخالد کابلی، محمد بن شهاب زهری، معروف بن خربوذ مکی، یحیی بن ام طویل، حبابه والبیه و ... (5) از جمله تربیتیافتگان مکتب حضرت سجاد علیه السلام میباشند .
این شیوه خداپسندانه امام چهارم علیه السلام موجب شد که دوست و دشمن، کوچک و بزرگ و مرد و زن از اعماق وجود خویش آن حضرت را دوستبدارند . آری محبوبیت اجتماعی آن حضرت، رهین کردارهای انسانی و کمالات الهیاش بود تا آنجایی که خلفای بنی امیه نیز به آن اعتراف میکردند .
ابن شهر آشوب میگوید: امام سجاد علیه السلام در نزد عمر بن عبدالعزیز (هفتمین خلیفه اموی) حضور داشت; هنگامی که آن حضرت از نزد او بلند شده و بیرون رفت، عمر بن عبدالعزیز رو به اطرافیانش کرده و گفت: بهترین و شریفترین مردم به نظر شما امروزه کیست؟ همه گفتند: شما ای خلیفه! او گفت: نه، هرگز! بهترین و شریفترین مردم همین فردی است که الآن از حضور ما بیرون رفت! او چنان قلبها را به خود متمایل ساخته است که همه دوست دارند مثل او باشند اما او هیچگاه آرزو نمیکند که به جای یکی از ماها باشد . (6)
خدمتگزاری به نیازمندان
حضرت علی بن الحسین علیه السلام در عرصه خدمتبه محرومان آنچنان درخشیده، که موجب اعجاب و شگفتی همگان گردید و آنان خواهی، نخواهی دوستدار حقیقی امام سجاد علیه السلام گردیدند .
زمانی که تاریکی شب همه جا گسترده میشد و چشمهای مردم به خواب میرفت، آن حضرت اموال موجود خود را از درهم و دینار جمع میکرد و نان و آذوقه را که فراهم کرده بود، برمیداشت و شبانه به منزل محرومان و بینوایان میشتافت . آن حضرت در حالی که صورت خود را پوشانده بود آذوقهها و هدایا را به دوش میکشید و در سطح گستردهای به بیچارگان مساعدت مینمود .
امام باقر علیه السلام فرمود: «کان علی ابن الحسین علیه السلام یحمل جراب الخبز علی ظهره باللیل فیتصدق; (7) پیشوای چهارم علیه السلام کیسههای نان را در شبهای تاریک به دوش میکشید و به فقرا و نیازمندان تصدق مینمود .» و بر این اندیشه پافشاری میکرد که: «ان صدقة السر تطفیء غضب الرب; (8) صدقه پنهانی، خشم خداوند را فرو مینشاند .»
محمد بن اسحاق میگوید: عدهای از نیازمندان مدینه عادت کرده بودند که در ساعات معینی از شب، مرد ناشناسی به کمک آنان بیاید و او را به عنوان صاحب انبان به همدیگر معرفی میکردند . و آنان تا روز شهادت امام زینالعابدین علیه السلام وی را نمیشناختند . (9)
امام باقر علیه السلام فرمود: پدرم حضرت علی بن الحسین علیه السلام دوبار برای خدا اموال خود را احسان نمود . (10)
امام سجاد علیه السلام همواره میفرمود: «سادة الناس فی الدنیا الاسخیاء و سادة الناس فی الاخرة الاتقیاء; (11) سرور و آقای مردم در دنیا سخاوتمندان و بخشندگان هستند و در جهان آخرت، پرهیزگاران سرآمد دیگران خواهند بود .»
زیباترین شیوه معاشرت
در اینجا به برخی از رفتارهای پسندیده امام سجاد علیه السلام که در جذب قلوب و صید دلهای مردم تاثیر فراوان داشته است، اشاره میکنیم:
1 . زمخشری نقل کرده است: هنگامی که یزید بن معاویه عامل جنایتکار خود مسرف بن عقبه را به مدینه فرستاد و لشکر وی به قتل و غارت اهل مدینه پرداختند . حضرت زینالعابدین علیه السلام چهارصد نفر از بانوان بیپناه را پناه داد و آن حضرت در کمال سخاوت و جوانمردی از آنان پذیرایی نمود . هنگامی که لشکر مسلم بن عقبه از مدینه بیرون رفت، آن بانوان گفتند: به خدا قسم! در کنار پدر و مادرمان این چنین زندگانی خوش و آرامش روحی و روانی نداشتهایم که در سایه عطوفت و محبت این مرد شریف (حضرت سجاد علیه السلام) در این مدت بحرانی این چنین در آرامش و در کمال احترام به سر بردیم . (12)
2 . امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت سجاد علیه السلام هرگاه مسافرت میرفت، سعی میکرد با کاروانی سفر کند که او را نشناسند و شرط میکرد که در طول سفر یکی از خدمتگزاران به همسفرانش باشد . یک بار که با افرادی ناشناس به مسافرت رفته بود، مردی آن حضرت را دیده و شناخت، بعد به دیگر دوستانش گفت: آیا میدانید این آقا که به شما خدمت میکند، کیست؟ گفتند: نه، نمیشناسیم . آن مرد گفت: این شخص حضرت علی بن الحسین علیه السلام است! اهل کاروان که این جمله را شنیده و امام را شناختند، یکدفعه از جای خود برخاسته و دست و پای حضرتش را بوسیدند و عرضه داشتند:
ای فرزند رسول خدا! آیا میخواهی ما را آتش جهنم فراگیرد؟! اگر خدای نکرده از دست و زبان ما خطائی سر میزد و به شما جسارتی میکردیم، آیا ما تا ابد هلاک نمیشدیم؟! چه انگیزهای باعثشد که شما به صورت ناشناس به ما خدمت کنید؟
امام سجاد علیه السلام فرمود: «هنگامی که من با عدهای آشنا به مسافرت رفتم، آنان به خاطر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیش از استحقاق من، برایم خدمت کرده، عطوفت و مهربانی نثارم کردند . به همین جهت، به صورت ناشناس آمدم که مبادا شما نیز بیش از حد بر من احترام کنید . و ناشناس بودن را بهتر میپسندم .» (13)
بی تردید این سیره پسندیده حضرت سجاد علیه السلام برگرفته از کلام حضرت خاتم الانبیاء، صلی الله علیه و آله وسلم میباشد که فرمود:
«من اعان مؤمنا مسافرا فرج الله عنه ثلاثا و سبعین کربة; (14) هرکس به یک مؤمن مسافر یاری و خدمت نماید، خداوند متعال هفتاد و سه بلا و اندوه را از او زایل خواهد کرد .»
3 . علی بن عیسی اربلی مینویسد: روزی امام سجاد علیه السلام از مسجد بیرون آمد و با مردی که با آن حضرت عداوت دیرینه داشت، مواجه شد . مرد همینکه چشمش به امام افتاد، به حضرت زینالعابدین علیه السلام جسارت کرده و دشنام و ناسزا گفت . یاران و غلامان امام علیه السلام خواستند که آن شخص را تادیبش کنند . اما حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرمود: با او کاری نداشته باشید . آنگاه به او نزدیک شده و گفت: آنچه از صفات و کارهای ما برتو پوشیده است، بیشتر از آن است که تو مطلع هستی! سپس با مهربانی و عطوفت تمام فرمود: الک حاجة نعینک علیها; آیا مشکلی داری که ما در حل آن تو را یاری نماییم؟!
مرد با مشاهده این رفتار انسانی، از کرده خود شرمسار گردید . اما امام چهارم علیه السلام او را نوازش کرده و عبای ارزشمند خود را به همراه هزار درهم به وی بخشید . بعد از آن واقعه، آن مرد شدیدا به امام علاقهمند گردید و در هرکجا که میرسید، به بیان فضائل و مناقب آن حضرت میپرداخت و خطاب به حضرتش میگفت: به راستی که تو از فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هستی . (15)
این رفتارهای آموزنده و انسانی موجب شده بود که مخالف و موافق، آن حضرت را از اعماق وجودشان دوستبدارند و به شخصیت والای امام سجاد علیه السلام به دیده احترام و عظمتبنگرند .
راز محبوبیت اجتماعی
محمد بن مسلم بن شهاب زهری (16) روزی با حالتی افسرده و اندوهگین به حضور امام سجاد علیه السلام آمد . وقتی امام علت ناراحتی وی را پرسید، گفت: اندوه من از سوی برخی مردم به ویژه افرادی است که به آنان خدمت کردهام ولی آنها برخلاف انتظارم به من حسد ورزیده و چشم طمع در اموالم دوختهاند .
امام چهارم علیه السلام رهنمودهای راهگشایی به وی ارائه فرموده و سپس افزود:
«احفظ علیک لسانک تملک به اخوانک; اگر از زبانت مواظبت کنی، همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود [و تو را دوستخواهند داشت] .»
سپس فرمود: «زهری! کسی که عقلش کاملترین اعضاء وجودش نباشد، با کوچکترین اعضایش (زبان) هلاک میشود .»
حضرت سجاد علیه السلام مهمترین رمز توفیق در زندگی را، تواضع و احترام به دیگران دانسته و میفرماید: «اگر دیدی که مسلمانان تو را احترام میکنند و مقامت را بزرگ میشمارند، بگو آنها بزرگوارند که با من چنین رفتار میکنند و اگر از مردم نسبتبه خود بی توجهی مشاهده کردی، بگو از من خطایی سرزده که مستوجب چنین بیاحترامی شدهام . هرگاه چنین اندیشیده باشی و طبق این تفکر عمل کنی، خداوند متعال زندگی را برتو آسان کرده، دوستانت زیاد و دشمنانتبه حداقل خواهند رسید . در این صورت نیکیهای دیگران تو را خوشحال میکند و از بدی و اذیتهای آنان آزرده نخواهی شد .» (17)
در اوج محبوبیت
داستان معروف امام سجاد علیه السلام هنگام زیارت بیت الله الحرام دلیل واضحی بر جایگاه والای معنوی و اجتماعی آن حضرت در عصر خود میباشد . خلاصه آن ماجرا چنین است:
در زمان خلافت عبدالملک بن مروان سالی پسرش هشام بن عبدالملک (18) به زیارت خانه خدا رفت . اما در اثر ازدحام جمعیت نتوانست «حجرالاسود» را زیارت کند و کوشش اطرافیانش نیز در این زمینه نتیجهای نداشت . ناگزیر برای او در کنار کعبه تختی نصب کردند و وی در آنجا نشسته و به تماشای حجاج و طواف کنندگان پرداخت . اطرافیان شامی او نیز در کنارش گرد آمده و به اجتماع پرشکوه حج نظاره میکردند . در همین حال، ناگهان حضرت سجاد علیه السلام پدیدار شد; آن حضرت که در میان جمعیتبا سیمایی زیبا و وجودی نورانی همچون ستارهای میدرخشید، گرد خانه خدا طواف کرد و هنگامی که به حجرالاسود نزدیک شد، مردم با کمال احترام و تواضع راه را بر امام بازکردند و حضرت به راحتی حجرالاسود را زیارت نمود .
این منظره که هشام و اطرافیانش را به حیرت واداشته بود، موجب شد تا یکی از شامیان از هشام بپرسد که: این شخص با عظمت کیست که مردم این چنین احترامش میکنند؟ اما هشام به جهت اینکه شامیان آن حضرت را نشناسند، پاسخ داد: من هم نمیشناسم! «فرزدق» شاعر که در آنجا حاضر بود، بلند شده و با جرئت تمام گفت: اما من او را میشناسم!
گفت: من میشناسمش نیکو
زو چه پرسی، به سوی من کن رو
اگر هشام او را نمیشناسد، من آن جوان زیبا روی و نورانی چهره را خوب میشناسم . مرد شامی گفت: او کیست ای ابو فراس؟! فرزدق در پاسخ آن مرد شامی قصیده معروف خود را در چهل بیتسرود; از جمله اینکه:
هذا الذی تعرف البطحاء و طاته
و البیتیعرفه و الحل و الحرم
این کسی است که سرزمین پاک مکه قدر و منزلت او را میشناسد و خانه کعبه، حل و حرم او را میشناسند .
هذا ابن خیر عبادالله کلهم
هذا التقی النقی الطاهر العلم
این فرزند بهترین بندگان خداست . این جوان پاک و پاکیزه و پیراسته و شناخته شده است .
هذا ابن فاطمة ان کنت جاهله
بجده انبیاء الله قد ختموا
این فرزند فاطمه است . اگر او را نمیشناسی، او کسی است که جدش خاتم الانبیاء میباشد .
... او از خاندانی است که محبت ایشان، دین و دشمنی با آنان، کفر و نزدیک شدن به آنان، پناهگاه و نجات بخش است .
هرکسی خدای را بشناسد، نیاکان او را نیز نیک میشناسد که دین اسلام از خانه او به سایر مردم رسیده است ...
هشام بن عبدالملک بعد از شنیدن این قصیده، خشمگین شد و حقوق فرزدق را از بیت المال قطع نموده و او را در عسفان (بین مکه و مدینه) زندانی کرد . حتی در اعتراض به فرزدق گفت: تو تا به حال برای ما چنین مدحی نگفتهای! فرزدق گفت: تو نیز جدی مثل جد او و پدری مثل پدر او و مادری مثل مادر او بیاور تا من شبیه این ابیات را در مورد شما نیز بسرایم .
بعد از این ماجرا، امام سجاد علیه السلام دوازده هزار درهم برای فرزدق فرستاد و فرمود: ای ابوفراس ما را معذور دار; اگر بیش از این مقدورمان بود، برایت میفرستادیم .
اما او نپذیرفت و گفت: ای پسر رسول خدا! آنچه من گفتم، به خاطر جایزه نبوده بلکه برای رضای خدا و رسولش بوده است . من پاداشی از شما نمیخواهم .
امام دوباره آن اموال را برای فرزدق فرستاد و فرمود: «خداوند مکان و منزلت و نیت تو را میداند، به حق من آن را قبول کن .» و فرزدق آن را پذیرفت . (19)
پینوشتها:
1 . تحفالعقول، ص 287 .
2 . سوره نور، آیه 22 .
3 . بحارالانوار، ج 46، ص 104 .
4 . اقبال الاعمال، ج 1، ص 446 .
5 . رجال الشیخ، اصحاب علی بن الحسین (ع) .
6 . مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 167 .
7 . بحارالانوار، ج 46، ص 88 .
8 . مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 153 .
9 . همان
10 . همان، ص 154 .
11 . روضه الواعظین، ج 2، ص 385 .
12 . منتهی الآمال، ج 2، ص 8 .
13 . وسائل الشیعه، ج 11، ص 430 .
14 . همان، ص 429 .
15 . کشف الغمه، ج 2، ص 101 .
16 . وی در ابتدا از علمای اهل سنتبود اما در اثر معاشرت با امام چهارم (ع) و نیل به بهرههای شایان علمی و انسانی از محضر امام سجاد (ع)، به آن حضرت علاقه شدیدی پیدا کرد و از امام همیشه با لقب «زینالعابدین» یاد مینمود .
17 . الاحتجاج، ج 2، ص 319 .
18 . وی از سال 105 تا 125 ه . زمام حکومت را به دست گرفت . از آنجایی که امام چهارم (ع) در سال 95 ه . توسط ولیدبن عبدالملک به شهادت رسید، هشام بن عبدالملک جانشین خلیفه به شمار میآمده است .
19 . مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 169 .
برچسبها: فضائل امام زین العابدین (ع)